نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های ساجگون | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Noushiin_Salmanvandii
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 19
  • بازدیدها 618
  • کاربران تگ شده هیچ

Noushiin_Salmanvandii

نویسنده افتخاری
سطح
8
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
1,191
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #1
دلنوشته: ساجگون
نویسنده: نوشین سلمانوندی
مقدمه:
دو انسان که پس از فهم زیاد، تبدیل به اندوه می‌شوند.
دو انسان که پس از محنت متعدد، تبدیل به گریه می‌شوند.
مرا در سردابه آغوشت محبوس بدار تا به وقت آزادی، شکل دگر گرفته باشم.

☆ساجگون به معنای تیره‌فام، رنگ ساج را ساجگون گویند.☆
 

SparK

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
422
پسندها
10,230
امتیازها
27,613
مدال‌ها
22
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
a42826_24585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Noushiin_Salmanvandii

نویسنده افتخاری
سطح
8
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
1,191
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #3
من از سرایِ واژه‌ها آمده‌ام!
از میانِ بغرنج دو خطی‌هایِ اذهان دلم زاده شدم و خیزاب تو را چون مجنونی دوره‌گرد؛
بر سرِ نیِ ذوق دلم زده‌ام.
 

Noushiin_Salmanvandii

نویسنده افتخاری
سطح
8
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
1,191
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #4
خط می‌خورم، آنگاهی که مرگ بدزدد روحم را، و لاشه‌ام را بین کلاغ‌های پاییزی رها کند!
 

Noushiin_Salmanvandii

نویسنده افتخاری
سطح
8
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
1,191
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #5
به گمانم همگی آمده‌ایم که بمانیم.
یک بارش برای تو،
بارِ دگرش برای من!
اما نگاه،
عقل را به شهودیت می‌رساند که عزیزی
قرار است قلابش را
به قعر دریا بیندازد و
صیدنوازی بکند!
 

Noushiin_Salmanvandii

نویسنده افتخاری
سطح
8
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
1,191
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #6
کسی چه می‌داند! شاید هم که من، آخرین بازمنده از سرخیِ آرزوهای خاموش شده‌ی زنِ نابینایی باشم... آخر، اگر که بینا بودم؛ لکه به دامان خوشحالی‌هایم نمی‌انداختم.

《چکیده‌ای از رمان فاطوش》
 

Noushiin_Salmanvandii

نویسنده افتخاری
سطح
8
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
1,191
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #7
می‌گیرد گاه دل دلتنگم و غم،
چه بهانه‌ی زیبایی‌ست برای رسوایی چشمانم!
بی‌هوا می‌شوم در هوای گرفته‌ی جمعه.
کمی قهوه می‌خواهم!
مسیر کافه‌ی چشمانت، امتداد کدام خیابان است؟!
 

Noushiin_Salmanvandii

نویسنده افتخاری
سطح
8
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
1,191
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #8
از میان باطله‌ عموم افکار،
در لابه‌لای روزنامه‌های خاک خورده‌ی ته انبار،
پرسه در ازدحام شهر؛
گذر از روحِ خسته‌ی خیابان،
از‌ مقصد تکراری زندگانی!
در میان تمام سر آغازها و سر انجام‌ها؛
گشتم... تو را گشتم اما نبودی!
 

Noushiin_Salmanvandii

نویسنده افتخاری
سطح
8
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
1,191
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #9
کسی در من دست و پا می‌زند!
گاه از فرط درد می‌غلتد و گاهی دگر، شروع به گریستن می‌کند.
کسی به شکل گذشته و شاید، چهره‌‌ای تلخ از آینده!
نفس‌هایش اندک است و سوت گریه‌هایش سوزناک...
او من است!
منِ جا مانده در گذشته.
 

Noushiin_Salmanvandii

نویسنده افتخاری
سطح
8
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
1,191
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #10
اندوه، تازیانه می‌زند.
می‌سوزد شب از خنده‌هایم!
عجیب است حوالیِ حالم...
بگذار خاموش بمانم.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا