متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Dina♡

کاربر نیمه فعال
سطح
24
 
ارسالی‌ها
551
پسندها
18,817
امتیازها
39,373
مدال‌ها
18
  • #4,681
سلام
یک رمان بود که یه دختر پلیس بود وارد یه باند قاچاق انسان میشه بعد یه پسره هم بود که باباش تو بچگیش رفته بود پسره هم پلیس بود اینا جدا جدا وارد باند میشن و میرن دبی فکر کنم بعد اونجا یه نفر که از همین پلیس‌ها هست میاد دختره رو آزاد می‌کنه بعد نگو پدر پسره و زن دوم و بچه‌ش رییس این باند بودن
بعد اینا بر میگردن مزدوج میشن
اسمش رو دقیق یادم نیست نمیدونم توش انتقام داشت چی داشت
فکر کنم اسمش نفوذ ناپذیر بود
 
امضا : Dina♡
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

moon-sun

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
60
پسندها
1,195
امتیازها
6,223
مدال‌ها
7
سن
27
  • #4,682
سلام من دنبال یه رمان میگردم که دختره گرافیک میخوند با دختر خالش و توی دانشگاه با چند نفر اشنا میشن و تو یه کافه کار میکنن و دختره عاشق یکی از پسرا میشه
 

alice77

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
4
امتیازها
0
  • #4,683
سلام دنبال رمانی میگردم که ی دختره اس که تو پرورشگاه بزرگ شده و از اونجا امده بیرون و خودش کار میکنه بعد ی مامور پلیس بهش پیشنهاد میده که با پلیس همکاری کنه و به عنوان جاسوس وارد خونه ریئس ی باند قاچاق بشه به عنوان خدمتکار میره اونجا کار میکنه بعدا عاشق پسره میشه و میفهمه خواهر اون پلیسه زنده اس بعد پسره چون عاشق دختره میشه با پلیس همکاری میکنه بعدا مشخص میشه که دختره در اصل دخترخاله پسره بوده اسم دختره اگ درست یادم باشه ارامش یا ارامه
اگ کسی میدونه اسم رمان رو بهم بگه لطفا خیلی وقته دنبالش میگردم
 

.mah.

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
302
امتیازها
983
مدال‌ها
2
  • #4,684
سلام من دنبال یه رمان میگردم که دختره گرافیک میخوند با دختر خالش و توی دانشگاه با چند نفر اشنا میشن و تو یه کافه کار میکنن و دختره عاشق یکی از پسرا میشه
سلام
«ماهی سفید» به خلاصه‌تون نزدیکه.
 

hzh95

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
4
امتیازها
0
  • #4,685
سلام
ی رمان بود ک دختره با خانوادش میرن خارج اونجا با دوست برادرش عاشق هم میشن ازدواج میکنن سن دختره کم بود بعدش بهش تهمت میزنن ک با یکی ب شوهرش نامردی کرده برمیگرده ایران بعد شوهرش میفهمه اشتباه کرده میاد دنبالش
ی رمان دیگه هم بود ک دختره اومده بود تهران دانشگاه با ی دختره تو ی خونه بودن پسره توی کلاسشون عاشقش میشه میخواد باهاش ازدواج کنه ولی ب خاطر اون دوستش قبول نمیکنه ی مدت عقد میشن ی کارگاه تحقیقاتی هم دارن
ممنون میشپ اگه کسی میدونه بگه اسمشون چیه
 

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,088
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • #4,686
یه دختری فرار که رفت تو پارک خوابید بعد زنه بر خونش بعد ازش فیلم گرفت گفت اگه نیای تو باند فیلمتو پخش میکنم چند وقت بعدم دختره سره یه دزدی یه پلیسه رو میبینه عاشقش میشه بعدم یه ماموریتاشونو لو میده و فرار میکنه و بعد از مدتی که پیشه خانوادش بود با یکی که دوست میشه که پلیسه فامیلش بوده تهشم بهم میرسن
زندگی تمنا
 

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • #4,687
سلام دوستان
من قبلا یه رمانی خوندم که پسره پلیس مخفی بود و با برادر دختره که مواد فروش بود دوست میشه تا باندشونو پیدا کنه...بعد یه اتفاقایی میوفته که مجبور میشن باهم ازدواج کنن
رمان فرستاده. داداشه بهنام بود، خودش باران، پسره هم مهراد
 
امضا : NEGIN BARZAN~

Reihoon

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #4,688
من دنبال این رمان کسی اسمش و نمیدونه؟
ی دختر بود ب اسم رها با خانوادش می‌ره شمال اونجا با ارباب روستا ک اسمش بهراد بود آشنا میشه بهراد ام با دایه اش زندگی می‌کنه بعد باهم ازدواج میکنن میان تهران رها ام از گذشته بهراد می فهمه
ک قبلاً ی دختر رو دوست داشته پدر بهراد ام از دختره خوشش می اومده بعد وقتی پدره می‌فهمه ک بهراد دختر رو دوست داشته میکشش بهراد ام ب دستور پدرش تبعید و خیلی اذیت میشه
 

MinminR

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #4,689
سلام دوستان من دنبال رمانی میگردم که خییییلی وقت پیش خوندم
دختره که اسمش یادم نیست با شوهرش سینا فکر کنم زندگی خوبی داشتن تا این که شوهرش ترفیع میگیره و به دختره نامردی می کنه و دختره با هزار بد بختی ازش جدا میشه بعد با دوست صمیمی شوهرش که اسمش اهورا بود اشنا میشه اهورا خیلی بهش کمک میکنه تا این که کم کم اشق هم میشن
ممنون میشم اگر اسم رمان رو میدونید بهم بگید
 

Meade

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
30
امتیازها
33
  • #4,690
سلام
دوستان من چند سال پیش یه رمانی خوندم که فقط اسم یک شخصیتش یادمه که فکر کنم عرشیا بود خلاصه داستان اینجوریه که دختر داستان زندگی خوبی داشته و عاشق پسردایی اش یا پسر خاله اش بوده که یهو یه خانومی پیداش میشه که متوجه میشه دختر واقعی اون خانواده نیست و مادر واقعیش همین که بعد سالها اومده دنبالش خانومه دختره رو با زور با خودش میبره و چون دختره نمیخواسته پیش این مادرش باشه هی اذیت میکرده که مادره مجبور میشه برای این که ارتباط دختره رو با اون خانواده قطع کنه گوشیه دختره رو یواشکی برمیداره و چون دختره شماره تلفن ها و آدرس خونه یادش نمیموند اونا رو از دست میده بعد دختره با یه پسری تو شرکت مادرش آشنا میشه و ازدواج میکنن برای ماه عسلم به مشهد میرن و بعد دختره ۲ تا که بچه به دنیا آورد و پسره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا