متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Meade

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
30
امتیازها
33
  • #4,661
با این خلاصه ای که شما گفتی، فکر می کنم رُمانِ نذار دنیا رو دیوونه کنم هستش.
اسمه دختره هم پانیذه
نه این نیست نگاه کردم اصلا موضوعش فکر میکنه
 

Meade

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
30
امتیازها
33
  • #4,662
با این خلاصه ای که شما گفتی، فکر می کنم رُمانِ نذار دنیا رو دیوونه کنم هستش.
اسمه دختره هم پانیذه
نه این رمان هم نیست خیلی فرق داره موضوعش
 

الف.الف

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
23
پسندها
39
امتیازها
40
  • #4,664
سلام
یه رمانی بود که پسره مذهبی بود دختره نبود
اینا ازدواج می‌کنن عاشق هم میشن
یا عاشق هم میشن ازدواج می‌کنن :662995-13d2b18d8733d28eeebeb93ce3604071::687:
خلاصه
که زیاد چیزی یادم نیست ولی خیلی دوستش داشتم اگر کسی می‌دونه لطفاً بگه
خیلی از رمانا ژانرش اینطوریه ... یکی از رمانا هم *رمان راهیان عشق* هست
 

mhi

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
137
پسندها
3,148
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • #4,665
خیلی از رمانا ژانرش اینطوریه ... یکی از رمانا هم *رمان راهیان عشق* هست
یادمه رقتن مشهد
پس بعد ازدواج عاشق شدن
بعد دختره یه طوری شد که بچه دار نمیشد
رفتن بچه آوردن
 
امضا : mhi

Hamidreza0

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
6
امتیازها
0
  • #4,666
سلام، این رمانی که در پایین معرفی میکنم، اسمش را یادم نیست؛ اما جزئیات مهمش رو دقیق یادمه...

رمان از جایی شروع شد که برای خواهر یک پسر بچه خواستگار میاد. بعد از گذشت چند جلسه بالاخره راضی به این وصلت میشن؛ اما اون پسر بچه غیرتی بود و حس خوبی به داماد جدیدشون نداشت.
این خانواده (خانواده عروس) به خونه داماد و خانوادش میرن که این پسر بچه یک دختر همسن خودش اونجا پیدا میکنه و از قضا با هم سازشون نمیگیره و با هم دعوا و کل کل می کنن. (این دختر بچه، خواهر داماد بود. اگر اشتباه نکنم.)
بعد از گذشت اتفاقاتی، رمان میره به چند سال بعد که این پسربچه بزرگ شده و با همون دختر، هم دانشگاهی هستن و طبق روال گذشته با هم مشکل دارن...
(فقط اسم یکی از شخصیت ها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

멜리카

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
34
پسندها
509
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #4,667
سلام دنبال یه رمان می‌گردم اگه کسی می‌دونه لطفا اسمشو بگه در مورد سه تا پسر و سه تا دختر بود که دزدیده میشن تو یه خونه زندانی میشن بعد همونی که دزدیدتشون بهشون دستور می‌ده چکار کنن و مجبورشون می‌کنه ازدواج کنن.
کسی اسمشو می‌دونه؟
 
امضا : 멜리카

Faeze80

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
8
امتیازها
0
  • #4,668
یه رمان خوندم ژانرش غمگین و عاشقانه بود.
یه دختره که دوتاداداش داره فکرکنم اسمشونم مهرسام ومهردادبود و عاشق پسری میشه که اونم فقط یه داداش داره ویتیم هست و یه قسمتی از رمان این بود که دختره پسره را تو فرودگاه میبینه که یه دختر کنارشه وفکرمیکنه که بهش نامردی کرده ولی اون دختر را به سر پرستی قبول کرده بوده و یکی از داداشای دختره چند نفر را میفرسته وبه کلیه پسره چاقو میزنن و پسره یکی از کلیه هاش را اهدا کرده بود
یه قسمت دیگه ایشم که یادمه این بود که دختره و پسره رو چون دکتر بودن وتوی بیمارستان کار میکردن که یه دفعه هما میبینن و پسره یه دفعه حالش بد میشه و خون بالا میاره ودختره از دکتر میپرسه که چی شده که دکتره میگه به خاطر خوردن نوشیدنی...
خواهش میکنم هرکی اسم رمانا میدونه بگه
 

Sari

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
22
امتیازها
40
  • #4,669
سلام چند سال پیش رمانی خودم اما متأسفانه اسمش یادم نمیاد
اولی یه پسری بود که کلیه پسرخالش که مرگ مغزی شده بود رو پیوند زده بود ، چندین بار پسرخالش میاد بخوابش که دختری و پیدا کنه و ازش حلالیت بطلبه
داستان طوری میچرخه که پسره با دختره ازدواج اجباری میکنه و بعدها عاشقش میشه اسم شخصیت هاشـم یادم نمیاد

دومی رمان اسم شخصیتاش امیرعلی و ماهی بود
مادر ماهی با مردی ازدواج میکنه که اون شخص به ماهی اذیت میکنه ، امیر علی هم که ورزشکار بوکسور و پسر عمه همون شخصه

سومی دختری که تحت فشارهای بداخلاقی پدر فرار میکنه و میاد ایران پیش پدر بزرگ و مادربزگ مادریش زندگی میکنه و پسر همسایه که ورزشکار و مذهبی هست عاشقش میشه
سلام رمان اول نیش و رمان آخر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Sari

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
22
امتیازها
40
  • #4,670
پدر دختره رو ویلچر بود..مادر دختره که مرده بود تو آتش سوزی و میگفتن خودکشی بوده که دختره میخاست ثابت کنه که نبوده. یه دفترچه ای هم پدر دختره داشت که خاطراتش بود و از دختره مخفی میکرد..تو گذشته پدره نامردی کرده بود با مادر پسره..پسره هم از مادر خودش متنفر بوده. میخاد ثابت کنه پسره که پدرش آتش سوزی رو راه ننداخته.
کسی یادش نیست
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا