مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ریان

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
10/11/19
ارسالی‌ها
5
پسندها
1
امتیازها
3
  • #341
سلام دنبال رمانی هستم که دختره با مادرش خونه عموش زندگی میکردن مادره میمیره دختره با مسر عموش عاشق همن میخوان فرار کنن عموش میفهمه نمیزاره و دختره خونه عموش مثلا خدمتکار زندگی میکنه اذیت ش میکنن بعد که عموش میمیره دختره میره ارث ش میگیره درسش ادامه میده و مغازه طلا فروشی دست دوم میخره بعد با پسر عموش سر خرید یه زمین به مشکل میخورن و بعد یک مدت باز هم میبینن اخرش باهم ازدواج میکنن پایان خوشه اسم این رمان کی میدونه ممنون میشم بگید
 

ریان

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
10/11/19
ارسالی‌ها
5
پسندها
1
امتیازها
3
  • #342
سلام یه رمان خوندم اسمش یادم نیست
دختره برای دزدی فکرکنم میره خونه پسره که مجبور میشه باهاش ازدواج کنه کلا اتفاقاتی میفته اخرای رمان تولد بچشونه بابای بچه نمیاد تولد بچه ش دختره میره دنبالش پسره م**س.ت کرده اخرش اونجا بهم اعتراف میکنن عاشق همن چون پسره فکر میکرده دختره عاشق یکی دیگش و دوستش نداشته
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] sana_pat

یاسی_۴۵

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
1/11/19
ارسالی‌ها
7
پسندها
7
امتیازها
3
  • #343
سلام یه رمان رو گم کردم که متاسفانه حتی اخرشم یادم نیس
دختره و شوهرش عاشق همن میخوان بچه دار شن برادر شوهرش هم زنش رو توی تصادف از دست داده و یه دختر بچه داره فقط یه ترکش یادمه که انگار توی تولد دختر بچه دختره و برادر شوهرش حواسشان نبود و میخواستن یه بادکنک باد کنن لباشون به هم میخوره چندان امیدوار نیستم ولی اگر کسی میدونه اسمش رو بگه بهم
 

یاسی_۴۵

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
1/11/19
ارسالی‌ها
7
پسندها
7
امتیازها
3
  • #344
یه رمان دیگه هم اسمش رو بهم بگید
دختره وارد دانشگاه میشه توجهش به یه پسره که خیلی سیاه بوده و چشم های ابی داشته جلب میشه،پسره در واقع برای پدرش کار میکرد و بعد میفهمه پسر هووی مادرشه ،پدر و مادرش با هم روابطشون سرد بود یه مدت هم مادرش مریض میشه هووه که پرستار بوده میاد ازش نگهداری میکنه اسمش هم کلمه ابی داشت فکر کنم
 

زهرازارا.فرزین

کاربر انجمن
سطح
12
 
تاریخ ثبت‌نام
25/3/19
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,523
امتیازها
21,413
مدال‌ها
12
  • #345
باسلام
دنبال یه رمان میگردم اسمش یادم نیست
یه رمان بود دختره خانوادش پول دار بود دوتا عموی دوقلو ی مجرد جوون داشت که یکیی از عمو ها عاشق دختره یعنی برادر زادش میشه وقتی عموی دختره به پدرش میگه من دخترتو میخوام پدره باهاشون لج میکنه وعصبانی میشه . تاهمین جاشو یادمه ممنون میشم بگید اسم رمانه چیه.
خواهش میکنم هر کی میدونه اسم رمانه چیه بگه خیلی درگیرشم. ممنون میشم
عشق ممنوعه (واقعی)
نویسنده اش هم دختر همین شخصیتها یعنی الیاس و ایلین بود! چک کنید
 
امضا : زهرازارا.فرزین

زهرازارا.فرزین

کاربر انجمن
سطح
12
 
تاریخ ثبت‌نام
25/3/19
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,523
امتیازها
21,413
مدال‌ها
12
  • #346
یه رمان دیگه هم اسمش رو بهم بگید
دختره وارد دانشگاه میشه توجهش به یه پسره که خیلی سیاه بوده و چشم های ابی داشته جلب میشه،پسره در واقع برای پدرش کار میکرد و بعد میفهمه پسر هووی مادرشه ،پدر و مادرش با هم روابطشون سرد بود یه مدت هم مادرش مریض میشه هووه که پرستار بوده میاد ازش نگهداری میکنه اسمش هم کلمه ابی داشت فکر کنم
نبات و بادام تلخ
 
امضا : زهرازارا.فرزین

Aina_Z7

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
تاریخ ثبت‌نام
21/8/18
ارسالی‌ها
1,365
پسندها
57,627
امتیازها
60,572
مدال‌ها
29
  • #347
عشق ممنوعه (واقعی)
نویسنده اش هم دختر همین شخصیتها یعنی الیاس و ایلین بود! چک کنید
اینو منم گفتم خودشون گفتن نیست فرق داره
 

Constantine

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
تاریخ ثبت‌نام
20/10/19
ارسالی‌ها
88
پسندها
728
امتیازها
3,753
مدال‌ها
7
سن
26
  • #348
عشق ممنوعه (واقعی)
نویسنده اش هم دختر همین شخصیتها یعنی الیاس و ایلین بود! چک کنید
گشتم تو ی اینترنت با این عنوان اتفاقا اومد چند مورد ولی اونی که شخصیتاش ایلین والیاس باشن پیدا نکردم میشه خواهش کنم شما هم برا م بگردید شاید شما تونستید پیداش کنید
خواهش خواهش هواهش لطفا لطفا لطفا
 
امضا : Constantine

Constantine

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
تاریخ ثبت‌نام
20/10/19
ارسالی‌ها
88
پسندها
728
امتیازها
3,753
مدال‌ها
7
سن
26
  • #349
امضا : Constantine
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] - JiMin -

Aina_Z7

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
تاریخ ثبت‌نام
21/8/18
ارسالی‌ها
1,365
پسندها
57,627
امتیازها
60,572
مدال‌ها
29
  • #350
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا