مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Sari

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/12/19
ارسالی‌ها
27
پسندها
22
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #511
سلام یه رمان خوندم همه موضعش رو یادمه بجز اسمش شخصبت هاش و اسم‌خود رمان رو ...موضوع رمان یه دختر اروم هست که با هم دانشگاهیش دوست میشه ولی پدرش مخالف ازدواح هست یه نامادری مهربون داره کلی کمکش میکنه نامادری بهش پیشنهاد میده با پسر فرار کنن تا پدر دختر راضی بشه ...در اخر پسر بعد از مرگ‌مادرش میفهمه پدر واقعیش کی‌بوده و بهش ارث میرسه و میتونن ازدواج کنن
حریری به رنگ آبان
 

Sufiyaaa

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/12/19
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #512
سلام رمان درمورد دختری بود که در اثر تصادفی حافظشو از دست میده و وقتی در بیمارستان بهوش میاد، پسری میاد خودشو ارباب به دختره معرفی میکنه و دختر رو هم میبره عمارتش وبعد از اتفاقاتی عاشق هم میشن . کسی اسم رمان رو میدونه لطفا بگه.
 

Hivamoradi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/12/19
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #513
سلام دوستان
یه رمان بود که اسمه دختره ساحل بود اسمه خواهرشم دریا ساحل یه فامیلی داشت دقیقا یادم نمیاد چه نبستی باهاش داشت فک کنم پسرعموش بود این پسرعموش برا تحصیل تو خارجه اما بعده چند سال برمیگرده ساحلم عاشقش میشه اما پسرعموش دوسش نداشته برمیگرده خارج دوباره ولی بازم بعده چند سال برمیگرده ایران لطفا اسمه رمانشو بهم بگین خیلی دوست دارم بخونمششش
 

zhzm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/12/19
ارسالی‌ها
2
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #514
سلام میخواستم اسم یه رمانیو بپرسم ک توش ی دختره بود ک اسمشم یادم نیس ک با خواهرش فکر میکنم پیش خالشون زندگی میکردن بعد خواهره برای خرج خواهرش فک میکنم کلیشو میخواس بفروشه ک با ی اقایی ک خودشو وکیل جا زده بود اشنا میشه
ک اون اقا میخواس بخره ازش ولی دکتر بوده و از طرف پدر دختره ک جانباز بود فکر کنم و تو بیمارستان معلولا بستری بود اومده بود دنبال اینو خواهرش
و یادمه ک شکم دختره رو فقط باز میکنه و بخیه میزنه ک دختره فکر کنه کلیه رو فروخته
همینا ازش یادمه
 

پگاه خانومم

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/12/19
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #515
من دنبال یه رمانی ام که پسره زال بود ولی از اینایی بود ک فقط موها و مژه هاش سفیده و بقیه چیزای زال ها مث کم بینایی رو نداشت اسمشم تیام بود فک کنم غیرتی و عصبی بود با یه دختر ازدواج میکردن گاهی دختره رو اذیت میکرد تهدید میکرد
اولین کارشم تو نامزدی این بود ک دختره رف خونه ی دوستش اومد دنبال دختره و با تهدید بردش نمیدونم کجا
یبارم دختره حامله بود پسره کل خانوادشو دعوت کرده بود دختره هم گف نمیتونم غذا درست کنم پسره زدش گف دویس نفر دیگم میارم
توروخدا اگ‌میدونین بگین بهم
 

hassanak

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/12/19
ارسالی‌ها
4
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #516
یه رمان بود دختره دانشجویه مهندسیه استادش خاستگارش بود بعد واحدشو عوض کرد استاد جدیده خیلی اخمو بود ..واسش خاستگار اومد یهو فهمید همون استاد اخموهست ... بعد ازدواج کرد ..باهم بد بودن یه روز ک تو دانشگاه میپیچه استاده با دانشجوش رابطه داره دانشجو رو میبرن حراست ولی نمیگه اونا زنو شوهرن چون استاده گفته نمیخوام ابرومو ببری اسمشو بگین از بس گشتم دنبالش روانی شدم
 

Banafshe

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/12/19
ارسالی‌ها
560
پسندها
2,896
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
12
 
  • #517
سلام دوستان
یه رمان بود که اسمه دختره ساحل بود اسمه خواهرشم دریا ساحل یه فامیلی داشت دقیقا یادم نمیاد چه نبستی باهاش داشت فک کنم پسرعموش بود این پسرعموش برا تحصیل تو خارجه اما بعده چند سال برمیگرده ساحلم عاشقش میشه اما پسرعموش دوسش نداشته برمیگرده خارج دوباره ولی بازم بعده چند سال برمیگرده ایران لطفا اسمه رمانشو بهم بگین خیلی دوست دارم بخونمششش
سلام "کی گفته من شیطونم" اسمشه فکر کنم.
 
امضا : Banafshe

Banafshe

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/12/19
ارسالی‌ها
560
پسندها
2,896
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
12
 
  • #518
سلام من دنبال یه رمان می‌گردم که درباره‌ی یه دختر بود که از خارج برمی‌گرده. خواهر دوقلوش می‌میره و اون خودش رو جای خواهرش جا می‌زنه و می‌ره تو یه روستا زندگی می‌کنه. اسم خواهرش مهتاب بود معلم بود خودش هم فکر کنم ستاره بود.
این دختره هم همه‌ش عذاب وجدان داشت به‌خاطر شوهر خواهرش، بعدش هم معلوم شد اون می‌دونسته این دختره خواهر زنشه. آخرش هم با هم ازدواج می‌کنن.
شوهر مهتاب یه نامادری داشت که خواهرزاده‌ش رو اذیت می‌کرد و... .
ممنون می‌شم اگه می‌دونین اسمش رو بگین.
 
امضا : Banafshe

hassanak

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/12/19
ارسالی‌ها
4
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #519
یه رمان بود دختره دانشجویه مهندسیه استادش خاستگارش بود بعد واحدشو عوض کرد استاد جدیده خیلی اخمو بود ..واسش خاستگار اومد یهو فهمید همون استاد اخموهست ... بعد ازدواج کرد ..باهم بد بودن یه روز ک تو دانشگاه میپیچه استاده با دانشجوش رابطه داره دانشجو رو میبرن حراست ولی نمیگه اونا زنو شوهرن چون استاده گفته نمیخوام ابرومو ببری اسمشو بگین از بس گشتم دنبالش روانی شدم
خیلی مهمه لطفا هر کس میدونه کمک کنه ممنون
 

SH _ Z

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/12/19
ارسالی‌ها
47
پسندها
99
امتیازها
103
سطح
0
 
  • #520
سلام
دنبال اسم یه رمانیم ولی اسم شخصیت هاش یادم نیست . فقط میدونم پدر دختره و خود دختره خلافکار بودن و یه روز پدر دختر توسط یه نظامی کشته میشه این دخترم فکر میکنه یه ملوانی که تو آبادانه اون کشته یه مدت میره خونه این این پسره ( که ملوانه) با یه هویت دیگه که اونجا با مادر و خواهر اون ملوانه صمیمی میشه و یه روز وقتی پلیسا میگیرنش پسره میفهمه دختره تو این مدت بهشون دروغ گفته و دختره هم میفهمه اصلا کار این پسره نبوده و تویه عروسی بازم هم دیگرو میبینن ولی پسره اصلا دختر رو به حساب نمیاره یه دفعه ماشین به دختره میزنه و پسره پشیمون میشه بعد از این که دختر رو میرسونه بیمارستان تصمیم میگرن با هم ازدواج کنن ؟
کسی اسمشو میدونه؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا