متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده ناله‌های شبانه‌ی مجنون | فاطمه علی آبادی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Fateme.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 38
  • بازدیدها 1,783
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Fateme.

نویسنده افتخاری
سطح
28
 
ارسالی‌ها
698
پسندها
22,762
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #31
***
جز عشق مگر چیز دِگر محرم ما شد؟
داروی دگر بهر همین درد دوا شد؟

درمان که بُوَد هیچ، خودش درد و بلا شد
عشقی که نمک پاش دل عاشق ما شد​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده افتخاری
سطح
28
 
ارسالی‌ها
698
پسندها
22,762
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #32
***
دانی که نبودنت همان نفرین است؟
گنجشک به قفس پرنده‌ای غمگین است

آموزش عشق‌گو محال است ولی
صحبت زِ محال، چه بسا شیرین است!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده افتخاری
سطح
28
 
ارسالی‌ها
698
پسندها
22,762
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #33
***
از عشق چه دیدیم ما، جز ماتم و حیرانی
آدم شده است از عشق، آواره‌ی ویرانی¹

در هر سخنش حوا، در هر نفسش حرفی
عشق بار امانت گشت، آن تحفه‌ی طیرانی²​

پ‌ن¹: کنایه از تبعید آدم از بهشت به زمین برای خوردن سیب ممنوعه.
پ‌ن²: آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه‌ی کار به نام من دیوانه زدند طیران به معنای پرواز و کنایه از آسمان است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده افتخاری
سطح
28
 
ارسالی‌ها
698
پسندها
22,762
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #34
***
کاش بازم کودکی
در زیر باران می‌شدم
می‌دویدم زیر باران‌های خوب روزگار
بی‌خیال روزگار
بی‌خیال روزگار
چشم می‌بستم به روی مشکلات
عشق را هرگز نمی‌دیدم به خود
می‌دویدم از سر هر جوی و دشت
می‌گذشتم از سر هر آه و اشک
شاد می‌گشتم به حرفی
گریه‌ می‌کردم فقط
بهر آن آتاری کهنه
همان خانه درختی‌های دور
روزهای بازی و آن و ذوق و شور
کاش برگردم به آن روز غریب
دور از این پستی بلندی و نشیب
سیب‌های ترش باغ خاله را گازی زنم
یاد باد آن روزگاران قدیم
کاش بازم می‌دویدم
زیر باران‌های خوب روزگار
بی‌خیال روزگار
بی‌خیال روزگار​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده افتخاری
سطح
28
 
ارسالی‌ها
698
پسندها
22,762
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #35
***
پاره‌پاره گشته قلبم، تکه‌هایش در هوا
هیچکس من را نفهمید، هیچکس الا خدا

کاش یک‌بارم شده بر قلب مرهم می‌زدی
تکه‌تکه‌های قلبم را تو پیوند می‌زدی

می‌نشستی در کنارم، چای می‌خوردیم همی
گل بِگُفتیم و شِنُفتیم زان زمانه‌ها کمی

رفتی و اما مرا با خود نبردی زان زمان
بی‌تو من هر روز می‌رفتم به هرجا، هر مکان

خاطراتت را به گنجه می‌گذارم بعد تو
قورت دادم من کلیدش را، نیایم سمتِ تو​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده افتخاری
سطح
28
 
ارسالی‌ها
698
پسندها
22,762
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #36
***
مرا در حال خود مگذار، می‌سوزم زِ تنهایی
اگر حتی شبی باشد، تو می‌سوزی زِ شیدایی

وَ عشقت آتشی باشد که هم سوزی و هم سوزم
خدا رحمی کند بر ما، زِ این عشق و زِ رسوایی​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده افتخاری
سطح
28
 
ارسالی‌ها
698
پسندها
22,762
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #37
***
در شان عاشق نیست این گریه و زاری
باید که حلاجی شوی بر پایِ داری¹

آن‌لحظه سر بر پای عشقت می‌گذاری
این‌گونه عاشق‌تر شدن برپای داری²​

پ‌ن¹: حلاج از بزرگان صوفیه به شمار می‌رفت و در محضر اساتید بزرگ عصر خود دانش آموخته بود. او به همه آن‌چه صوفیان آن عصر می‌دانستند، تسلط داشت و عقایدی را که آن‌ها به‌علت ترس از علما کتمان می‌کردند، با کنایه و اشارت می‌گفت. به گفته منابع، او در مرحله‌ای از تصوف، به‌علت جدایی طریقت از شریعت، خود را از عمل به شریعت معاف کرد و با ترک فرایض دینی، آن را خاص عوام‌الناس دانست. حسین بن‌منصور حلاج عقیده داشت انسان می‌تواند به مرحله‌ای از خلوص دست یابد که با خداوند یکی باشد. او به جایی رسیده بود که خود را در چنین مرحله‌ای می‌دید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده افتخاری
سطح
28
 
ارسالی‌ها
698
پسندها
22,762
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #38
***
ناله‌هایم را تمامش می‌کنم
اما بدان
تا ابد
مجنون می‌مانم
به موی تو قسم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Fateme.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا