***
تو را دیدم، مرا دیدی!
وَ خندیدم، تو خندیدی!
زِ حال خوب من
آنروز سوال بسیار پرسیدی
وَ گفتم از خطاهایم
وَ تو هربار بخشیدی
چه رویاهای شیرینی
به هم هر روز میبافم
تو آنی کز محبت هم به من
هربار ترسیدی
شجاعت خواهد عشق
اما، تو اقیانوسِ تردیدی!
***
از راه میآید کسی
لبخند بر لبهای من
آرام جا وا میکند
دستان لرزانم چه زود
چایی محیا میکند
از راه میآید کسی
در آرزوی دیدنش
این دل، چه غوغا میکند
گویید راه را وا کنند
شمع و گلی برپا کنند
از راه میآید کسی
خواهد که من رسوا کند
عشقش مرا از پا نشاند
گویید مرا سرپا کند
از راه میآید کسی
از راه میآید کسی!