- ارسالیها
- 3,522
- پسندها
- 17,750
- امتیازها
- 71,673
- مدالها
- 101
دوازده و نیم
وقتی گذشته از ساعت نه
بار اولی که چراغ روشن کردم و رو صندلیم نشستم.
نشستهام، نه میخوانم، نه حرف میزنم.
در این خانه خلوت کردهام.
کی هست که بشود با او حرف بزنم؟
از ساعت نه که باراول چراغ را روشن کردم،
سایهی جوانیم دنبالم آمده تا اتاقهای دربستهی معطر را یادم بیاورد
لذتهای تنانهی دور، لذتها.
چیزهایی نشانم داده،
کوچههایی که دیگر پیداشان نمیشود کرد
وقتی گذشته از ساعت نه
بار اولی که چراغ روشن کردم و رو صندلیم نشستم.
نشستهام، نه میخوانم، نه حرف میزنم.
در این خانه خلوت کردهام.
کی هست که بشود با او حرف بزنم؟
از ساعت نه که باراول چراغ را روشن کردم،
سایهی جوانیم دنبالم آمده تا اتاقهای دربستهی معطر را یادم بیاورد
لذتهای تنانهی دور، لذتها.
چیزهایی نشانم داده،
کوچههایی که دیگر پیداشان نمیشود کرد