مهم ... مجموعه اشعار شاعران خارجی ...

  • نویسنده موضوع ISET1
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 569
  • بازدیدها 9,144
  • کاربران تگ شده هیچ

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #481
تقریباً صبح است
توکاها روی کابل تلفن
منتظرند
و من راس ساعت ۶ صبح
ساندویچ فراموش شده‌ی
دیروز را می‌خورم
صبح آرام روز یکشنبه
یک لنگه کفشم
یک گوشه‌ی اتاق
راست ایستاده
و لنگه‌ی دیگر به پهلو
افتاده است
بله، بعضی زندگی‌ها برای هدر دادن
آفریده شده‌اند
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rikadow

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #482
عموم‌ گفت‌: چه‌جوری‌ می‌ری‌ مدرسه‌؟
گفتم‌: با اتوبوس‌
عموم‌ خندید گفت‌: هه‌! وقتی‌ همسن‌ تو بودم‌
ده‌ کیلومتر راه‌ تا مدرسه‌ پیاده‌ می‌رفتم‌


عموم‌ گفت‌: چه‌قدر بار می‌تونی‌ بلن‌ کنی‌
گفتم‌:قد یه‌ گونی‌ گندم‌
عموم‌ خندید گفت‌: هه‌! وقتی‌ همسن‌ تو بودم‌
یه‌ گاری‌ تنهایی‌ می‌کشیدم‌ یه‌ گوساله‌ ر بلند می‌کردم‌


عموم‌ گفت‌: تا حالا چن‌بار دعوا کردی‌؟
گفتم‌: دوبار! هر دوبارش‌ام‌ کتک‌ خوردم‌
عموم‌ گفت‌: هه‌! وقتی‌ همسن‌ تو بودم‌
هر روز دعوا می‌کردم‌ هیچ‌ وخت‌ نمی‌خوردم‌


عموم‌ گفت‌: چند سالته‌
گفتم‌: نه‌ سال‌ نیم‌
عموم‌ بادی‌ به‌ غبغب‌ انداخت‌ گفت‌:
هه‌! وقتی‌ همسن‌ تو بودم‌… ده‌ سالم‌ بود
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rikadow

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #483
همیشه‌ یه‌ صدایی‌ رو می‌شنوی‌،
که‌ آروم‌ آروم‌ بهت‌ می‌گه‌:
« این‌ کار درسته‌ و اون‌ کار درست‌ نیس‌»
نه‌ معلّم‌
نه‌ بابا ننه‌
نه‌ کیشیش‌
نه‌ رفیق‌ نه‌ هیچ‌ آدم‌ باکلّه‌ی‌ دیگه‌یی‌،
نمی‌تونه‌ بهت‌ بگه‌ چه‌ کاری‌ درسته‌ و چه‌ کاری‌ غلط‌!
فقط‌ به‌ اون‌ صدا
فقط‌ به‌ اون‌ صدا گوش‌ بده‌
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rikadow

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #484
عوض کردن مدام کانالای تلویزیون
قیافه هایی رُ می بینی که هیچ کدوم واقعی نیستن
با یه وحشت واقعی شاخ به شاخی
بجنب
بجنب
بیشتر
کمتر
صورتا بهت فرمون می دن
اونا رُ با چی پر کردن؟
چه جوری جا شدن تو اون شیشه؟
کی چپوندنتشون اون تو؟
چیزی نیست؟
تو این دنیا
این دنیا…
اینا مردم من نیستن
مردماى من کجا رفتن ؟
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rikadow

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #485
نامه رسان تکانم می دهد
بیدار می شوم
خواب می دیدم آمده ای
بلند می شوم
همراه او سیاه گنده ای است
از دانشگاه
چندشش می شود به من دست بزند
صبر می کنم
صندلی تعارف نمی کنم
حرفی نمی زنند
بعد که می روند
می فهمم نامه ای آورده اند
نامه ای از زنم
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rikadow

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #486
شتر حیوان صبوری است
همیشه آدم را از وسط صحرا عبور می دهد.
هر چند که می داند در صحرا چیزی نیست
او همیشه دلش می خواهد بپرسد:
« مگر در صحرا چه چیزی است،
که آدم همیشه می خواهد از وسط آن بگذرد؟
اما او این سوالش را نمی پرسد،
چون شتر حیوان صبوری است
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rikadow

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #487
این پلنگ چه مغرور به نظر می رسد
چه کلاهی سرش گذاشته
با آن خالهای تنش
فکر می کند خیلی قشنگ است
حتماً از زندگی اش کاملاً راضی است
بیچاره پلنگ
نمی داند که من او را با مدادم روی کاغذ کشیده ام
و هر وقت بخواهم می توانم او را پاک کنم
اما وای
قبل از این که پاکنم را پیدا کنم
حس می کنم حالم دارد به هم می خورد
نکند یک نفر هم دارد مرا پاک می کند
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rikadow

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #488
گر نمی توانم همیشه مال تو باشم
اجازه بده گاهی، زمانی از آن تو باشم
واگر نمی توانم گاهی، زمانی از آن تو باشم
بگذار هر وقت که تو می گویی، کنار تو باشم
اگر نمی توانم عشق راستین تو باشم
بگذار باعث سرگرمی تو باشم
اگر نمی توانم دوست خوب و پاک تو باشم
اجازه بده دوست پست و کثیف تو باشم
اما مرا اینطوری ترک نکن
بگذار دست کم چیزی باشم


اکولالیا | #شل_سیلور_استاین
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rikadow

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #489
ما همدیگر را می بینیم، تلاش مان را هم می کنیم،
اما چیزی رخ نمی دهد.
بعد از آن، هر وقت همدیگر را می بینیم
شرمنده ایم و روی مان را از هم بر می گردانیم.



اکولالیا
/ ریچارد براتیگان
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rikadow

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #490
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمی‌شود
یک فضای خالی
و حتی در بهترین لحظه‌ها
و عالی‌ترین زمان‌ها
می‌دانیم که هست
بیشتر از همیشه
می‌دانیم که هست
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمی‌شود
و ما
در همان فضا
انتظار می‌کشیم
انتظار می‌کشیم


اکولالیا | #چارلز_بوکوفسکی
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rikadow

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا