نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مهم ... مجموعه اشعار شاعران خارجی ...

  • نویسنده موضوع ISET1
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 569
  • بازدیدها 10,193
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #71
199176_upload_2017-9-16_21-17-13.jpeg
رفتار تو در عشق
به سان دریا
خشمگین موج بر می داری .
هنگام هیجان ٬
غرقم می کنی .
ومرابه ساحل می کوبی
با خشمی سهمگین
مدام درحال دگرگونیم
از پَر بودن به پَرنده شدن
از مروارید به صدف
از ...
به همین سبب
در عشق
هیچ شناسنامه ای ندارم .
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #72
496d4baeab761e0e112afa07d89662d1.jpg
با جوهر زنانگی ام می نویسم
هرگز عذر خواهی نخواهم کرد
وپشیمان نیستم
از خطاهای سه گانه ام
دوستت دارم
ومی میرم برای صدایت ...
نامه را به باد این کولی دوره گرد
می سپارم
اینگونه است که :
قطرات باران
کلمات عشق مرا تلفظ می کنند
و آفتاب به مهربانی من
می تابد
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #73
3d94118269f5b212cea4f769e3c0d9ab.jpg
به من گفتی اگر برایم نامه‌یی نوشتی
همه‌اش را تایپ نکن
یک خطی هم خودت بنویس
یک کلمه‌یی.. یک کمی... اوه یک چیز کوچولویی...
باشد
اما ماشین تایپ ریمنگ‌تون من خیلی خوشگل شده
من که عاشقش هستم و کارها هم که خوب پیش می‌روند
نوته‌هایم سرتاپا جذاب و واضح شده‌اند
و خیلی ساده می‌بینی که نامه‌ات را هم تایپ کردم
من فقط بلدم تا فاصله‌های سپید را خوب بسازم
ببین صفحه‌ام چه شکلی شده
و هنوز فقط برای خوشحالی تو از جوهر هم استفاده کردم
فقط دو یا سه کلمه نوشتم
و بعد یک لکه‌ی گنده‌ی جوهر جا گذاشتم
تا نتوانی آن‌ها را بخوانی
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #74
1c3d805e415b8800469dfc4a2b3a3ea2.jpg
دهقان زانوخمیده ای با گاو نرش
در پاییز مه گرفته پای می کشد
مه ننگ قریه های بی چیز را نهفته است
روستایی همچنان می رود
با ترانه ای به لب
از عشق و بی وفایی وحلقه و
از دلی که در آتش است
آه، پاییز
پاییز تابستان را میرانده است
و دو سایه ی خاکستری
درون مه
پیش می روند
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #75
3.jpg
تقصیر تو نیست
هرچه هست زیر سر پاییز است
که به نسیمی عقل را می‌رباید
تا دل
بی اگر و امایی
تنگ تو شود
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #76
447495e7bcff798064a0d4ab676a03f9.jpg
‍ اگر گریه کنم صدایم را از مصرع‌هایم خواهید شنید؟
اشک‌هایم را با دستانتان می‌توانید لمس کنید؟
نمی‌دانستم کلمات زیبای ترانه‌ها
این قدر بی‌کفایت‌اند
می‌دانم پیش از مبتلا شدن به درد
جایی هست
که بیان هرچیزی آنجا ممکن است
کاملا نزدیک می‌شوم
می‌شنوم
اما توان بیان ندارم…
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #77
264935_39241085_1840647126018800_8567476031915556864_n.jpg
می‌گفتی: «این اندوهِ غریب از کجا آمده است
که چون دریا روی صخره‌های عریان و سیاه را می‌گیرد؟»
می‌گویم: از آن دم که دل یک‌بار کینه ورزد.
زیستن دردی‌ست! این راز را همه‌گان می‌دانند.
رنجی بسیار ساده و بی‌رمزوراز
و هم‌چون شادیِ تو در چشمِ همه عیان.
پس ای زیباروی مشتاق، از پُرس‌وجو دست بدار
و کرَم نما آهسته سخن بگو، خاموش باش!
خاموش باش ای بی‌خبر! ای جانِ هماره‌ شیفته!
دهانِ شِکَرخند!
مرگ بیش از زنده‌گی
اغلب با رشته‌های ظریف ما را در بند می‌کشد
بگذار، بگذار تا دل‌ام از دروغی سرمست شود
چون رؤیایی شیرین در چشمانِ زیبای‌ات غرق شود
و در سایه‌سارِ مژگان‌ات به خوابی عمیق فرو رود.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #78

244175_IMG_20190113_011202_980.jpg
چرا دوستتان دارم، آقا؟
چرا که باد می‌گذرد
و علف
سر از پا نمی‌شناسد
باد به علف نمی‌گوید
چرا؟
چرا که می‌داند
و تو نمی‌دانی
و ما نمی‌دانیم
همین دانش
برای ما کافی است.
رعد هرگز از چشم نمی‌پرسد
چرا بسته می‌شود
هنگام رعد
چرا که می‌داند چشم سخن نمی‌گوید
و اگر بگوید هم منطقی نهفته نیست
در گفتارش
و منطق شیوه آدمیان است
طلوع آفتاب آقا پاسخ مرا کامل می‌کند
چرا که طلوع آفتاب است و من می‌بینم
بنابراین پس
دوستتان دارم
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #79
1534343874-talab-ir.jpg
مادر، من آمدم
با سراپایی آشفته از غبار راه‌های دراز
تار و پود آن پیراهن طرح دار سبز رنگ که برایم بافتی
خیلی وقت پیش از هم گسسته است
مادر، من آمدم
خسته از سر هر جاده با خودم روبرو شدن
آدمی همیشه تلخ،همیشه م**س.ت و لرزان
که شعرها را به جان هم می‌اندازد
آب چاه و شیره انجیرها خیلی وقت است که خشکیده
باغچه‌ای که روزی وسعتش تمام دنیایم بود را خار و علف هرز در بر گرفته
کلون در از نم سیاه شده
نعل اسب و بوته ی سیر هنوز سر جایشان هستند
صدایت که می‌گفتی پسرم نامه بنویس،هنوز در گوشم می‌پیچد
مادر من آمدم
چون ماهی در تور افتاده
و آب در لیوان اسیر شده ناامیدم
زانوهایت هنوز سرم را تاب می‌آورد؟
مادر، من آمدم
پسرت
پسر بدبختت
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #80
199464_upload_2017-9-17_18-50-8.jpeg
این درخت پیر
برای شعر شدن
سال ها منتظر ماند
هیچ کس او را نفهمید
حتی وقتی
رهگذری را می دید
با تکانی ملایم
خود را خسته نکرد
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا