- تاریخ ثبتنام
- 28/7/23
- ارسالیها
- 390
- پسندها
- 1,286
- امتیازها
- 8,563
- مدالها
- 14
- نویسنده موضوع
- #11
شکیبا باشم؟ من باید برای چه صبر کنم؟! برای یک خواب که ریشه در حقیقت ندارد؟ متفکرانه سرم را تکان دادم. دستم را به طرف شکستگی آینه بردم، تصور میکردم که بتوانم آن را لمس کنم اما دستم به درون آینه فرو رفت با تعجب و ترس فوری دستم را بیرون کشیدم و گفتم:
- تو یک روحی؟
آینه خندهای کرد.
- من روح نیستم بانوجان! در پشت من یک دنیای دیگری وجود دارد... دنیایِ زمان! شما خودتان باید انتخاب کنید که میخواهید آیندهی خود را ببینید یا گذشته را!
دنیایِ زمان دیگر چه کوفتی بود که تا به حال اسمش را نشنیده بودم؟! در قصههایی که خوانده بودم سخنی به نام دنیای زمان به میان نیامده بود، این جهان دیگر چه بود؟! شگفتا!
حتی به این فکر کردم که نکند من را چیز خور کرده باشند یا قرصِ توهمزا خوردم که همچین...
- تو یک روحی؟
آینه خندهای کرد.
- من روح نیستم بانوجان! در پشت من یک دنیای دیگری وجود دارد... دنیایِ زمان! شما خودتان باید انتخاب کنید که میخواهید آیندهی خود را ببینید یا گذشته را!
دنیایِ زمان دیگر چه کوفتی بود که تا به حال اسمش را نشنیده بودم؟! در قصههایی که خوانده بودم سخنی به نام دنیای زمان به میان نیامده بود، این جهان دیگر چه بود؟! شگفتا!
حتی به این فکر کردم که نکند من را چیز خور کرده باشند یا قرصِ توهمزا خوردم که همچین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش