متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های بهارِ زمستان | روناهی بازگیر کاربر انجمن یک رمان

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,417
پسندها
26,192
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
به نام خداوندگار هدایت
نام مجموعه: بهارِ زمستان
نام نویسنده: روناهی بازگیر
مقدمه:
چشم‌‌های یخ بسته‌مان را می‌بینی؟
می‌بینی چگونه بهار کنارمان را در صندوق انکار می‌اندازیم و دل، به زمستان دل می‌بندیم؟
واژه‌های زمانه غریب شده‌اند و در امواج معانی آلوده‌ای که برایشان دست و پا کرده‌ایم، غوطه می‌خورند...

بر لب آزادی می‌رانیم و تارو پود تقدسش را در رنگ روغن غرایز حیوانی فرو می‌بریم‌
ما، مایمان را به همان اشکال دروغینی بند کرده‌ایم که زمستان طلبان به مغزهایمان خورانده‌اند...
و امان از حسرت چشمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : روحـــناهی

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,957
پسندها
41,812
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
a42826_24585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : FakhTeh

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,417
پسندها
26,192
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
آوای گام‌هایت،
جانی بود که در تن امروزهایمان می‌پیچید تا بشود به فرداها کوکشان زنیم.
حالا اما...
صدای شیرین قدم‌هایت را در همهمه مرگ صداقت‌ها گم کرده‌ام.
دیگر عطر بهاری‌ات از شمعدانی دل‌ها بلند نمی‌شود...
اینجا،
در دیار قاصدک‌های سرخ فریبنده،
خورشید‌های زیادی از پس ابرها، گرمای زمین را دزدیده‌اند.
نکند آن‌قدر دور شده‌ایم که نزدیک‌تریمان، نشود ما را بیابد؟
 
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,417
پسندها
26,192
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
به مقصد کدام طوفان، مامن تو را رها کرده‌ایم...
که حالا جنازه ماهیان وجدان روی سطح امواج زندگی به رقص در آمده‌اند؟
حرف‌ها که از خوشی بی‌پایان در لا به لای کلمات سر می‌خوردند. پس چرا مشق هر شب بشریت رنگ و بوی سرگشتگی یافته و با پای برهنه، به سراغ دستمالی می‌دود تا سری که بی‌درد بود و حالا خونین شده را ببندد؟
 
آخرین ویرایش
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,417
پسندها
26,192
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
می‌دانم...
سرخی سپیده‌دم از خون گریه‌هایی است که در دامان تاریک شب سر داده.
آخر سوز هجر...
داغی دارد که سنگ‌ها را هم می‌شکافد و به اشک می‌اندازد.
و وای!
اگر این زخم‌ دل از سوختن در فراق بهاری باشد که در میانه زمستان ما هست و ترکش کرده‌ایم.

 
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,417
پسندها
26,192
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
تیشه‌های برداشته را می‌بینی؟
به ریشه خود می‌زنند و رهایی می‌خواهند. آزادی سر می‌دهند و غوغای وجود تو را می‌گذارند به پای بستن بال و پری که در اوهام می‌بینند. ریشه خود می‌برند و فریادهای تو را یاوه می‌خوانند. به گمانشان، بریدن شاخه‌های زیر پا، همان وعده فریبنده‌ای است که لای هزار کلمه شیرین پر زرق و برق، تحویل افکار داده‌اند. افکاری که قدم به قدم،
واژه به واژه،
نسل به نسل،
چنان در تار و پود تیرگی رنگشان زده‌اند که حتی از یاد ببرند روحی در جانشان دمیده است.
 
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,417
پسندها
26,192
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
دل از ما شسته‌ای که چنین حیران هزار عملیم که تن بشر را آلوده آن کرده‌اند؟
چه در این بوران خشک یخ زده مردم برایت بگویم که تبسمی به لبت بنشاند؟

از آنچه بر سر دست‌هایشان آورده‌اند؟
بر روح خراش می‌کشد و کلمات شرم دارند تا از آنچه بر زمین انجام داده‌اند دم بزنند.
خون هزار طفل را در خاک پاک ریخته و با منحنی دروغین بر چهره از حقی دم می‌زنند که جلوی چشمان مادر کودک پایمال کرده‌اند.
پی چه می‌گردند؟
تقدس کلمات را که به گل و لای خون آلوده اند. روح را در تور شهوت تنیده‌اند و زیر پاهای ثروت، کمر پاکی را خرد کردند.
چه چیز از آن زلالی ازلی بشر مانده که پی گرفتن آن می‌گردند؟
 
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,417
پسندها
26,192
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
بگذار از ارزش‌های تازه آدمی برایت دم بزنم تا بدانی چه تعالی پیدا کرده است آنکه خالقش کائنات را به سجده برایش وادار کرد.
اینجا کلماتی که آغشته به سخافت نباشد، تو را از مد روز می‌اندازد.
دستانی که لمس نچشیده باشند، از دیگران عقب مانده است و مبادا به دعا برخيزند که نشانه از زنگ مغز است.
زیبا نیست؟
اینکه صداقت، این عادت بیهوده را کنار گذاشته‌ایم و هر واژه‌ای که ما را به ریشه خلقمان برگرداند، در دورریز فرهنگ بشر انداخته‌ایم؟
می‌بینی چه تعالی یافته‌ایم که باید کائناتی که به پاکی بشر سجده کرده‌اند حالا به سیل معصیت‌هایش سجده کنند؟

 
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,417
پسندها
26,192
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
بشریت را قنداق‌پیچ افکار پوچ خیالی، در گهواره اصطلاحات پر زرق و برقی که آلوده‌شان کرده‌اند به خواب فرستاده‌اند.
لامپ‌های این دنیا را مدتی است حیوانیت در جیب خود گذاشته و در تاریکی، روشنایی فکر تعریف می‌کنند.
و کاش کسی خورشید وجودت را می‌شناخت تا به دروغ‌های پوشالی دخیل نبندند.
 
آخرین ویرایش
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,417
پسندها
26,192
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
آرزوی پرواز در جان انسان ریشه‌ای دارد به طویلی طول تاریخش...
و بارها در این فکر مانده و حیران که چرا آنچه بال می‌خواهد و نداریم، چنین شوقی در بطن وجود به جریان می‌اندازد.
اشتباه تعریف کرده بودند برایمان...
این را وقتی دیدم که هر که تو را می‌یافت با پای برهنه پرواز می‌کرد.
 
امضا : روحـــناهی

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا