- تاریخ ثبتنام
- 29/8/23
- ارسالیها
- 927
- پسندها
- 5,857
- امتیازها
- 22,873
- مدالها
- 16
سطح
13
- نویسنده موضوع
- #741
همین که به خانه رسیدم، وسایل لازم را برداشتم و خودم را داخل حمام انداختم. بعد از یک حمام حسابی، لباس پوشیده؛ درحالیکه موهایم را نیمهخشک کرده بودم؛ پایین رفتم تا عطشم را با خوردن آبمیوه پاسخ دهم. تازه در یخچال را باز کرده بودم که با باز شدن ناگهانی و باضرب در ورودی بالا پریدم. پدر بود که با خشم زیادی وارد شد و در را پشت سرش کوبید. وحشتزده همانطور که در یخچال در دستم بود نگاهم به طرفش برگشت. از همانجا با صدایی که معلوم بود به سختی نگه داشته تا بلند نشود گفت:
- ایران کجاست؟
با ذهنی پرسشگر از اینکه چه چیزی پدر را تا این حد عصبی کرده، در یخچال را بستم و به اپن نزدیک شدم.
- با ریحان رفته خونهی رضا رو تمیز کنه.
پدر دستی به سرش کشید و به تندی به مبل اشاره کرد.
- بیا اینجا بفهمم چه غلطی...
- ایران کجاست؟
با ذهنی پرسشگر از اینکه چه چیزی پدر را تا این حد عصبی کرده، در یخچال را بستم و به اپن نزدیک شدم.
- با ریحان رفته خونهی رضا رو تمیز کنه.
پدر دستی به سرش کشید و به تندی به مبل اشاره کرد.
- بیا اینجا بفهمم چه غلطی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.