- تاریخ ثبتنام
- 29/8/23
- ارسالیها
- 672
- پسندها
- 4,658
- امتیازها
- 21,973
- مدالها
- 15
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #481
همانطور که به طرف اتاق میرفتم تماس را وصل کردم.
- سلام شهرزادی چطوری؟
به جای شهرزاد امیر جواب داد:
- سلام خانم ماندگار! حالتون چطوره؟
کنار دیوار اتاق روی زمین نشستم و نگران پرسیدم:
- برای شهرزاد اتفاقی افتاده؟
- نه، نگران نباشید، الان حالش خوبه، کلهی سحر دردش شروع شد، آوردمش بیمارستان، سر ظهری آقاپسر ما به دنیا اومد.
ذوقزده جیغ کوتاهی کشیدم.
- واقعاً؟ بالاخره این گل پسر تشریف فرما شد؟ حالش چطوره؟
- خوبن، هم شهرزاد، هم امیرعلی.
- امیرعلی؟
- بله اسمش رو گذاشتیم امیرعلی.
- مبارکه، قدمش پر خیر و برکت، امیدوارم صاحب اسمش نگهدارش باشه.
- ممنونم خانم ماندگار، خواهرم از شهرستان داره میاد پیش شهرزاد، دو سه روز میمونه، بعدش هم شهرزاد قراره بره خونه پدرش، دیگه من میتونم بیام دنبال...
- سلام شهرزادی چطوری؟
به جای شهرزاد امیر جواب داد:
- سلام خانم ماندگار! حالتون چطوره؟
کنار دیوار اتاق روی زمین نشستم و نگران پرسیدم:
- برای شهرزاد اتفاقی افتاده؟
- نه، نگران نباشید، الان حالش خوبه، کلهی سحر دردش شروع شد، آوردمش بیمارستان، سر ظهری آقاپسر ما به دنیا اومد.
ذوقزده جیغ کوتاهی کشیدم.
- واقعاً؟ بالاخره این گل پسر تشریف فرما شد؟ حالش چطوره؟
- خوبن، هم شهرزاد، هم امیرعلی.
- امیرعلی؟
- بله اسمش رو گذاشتیم امیرعلی.
- مبارکه، قدمش پر خیر و برکت، امیدوارم صاحب اسمش نگهدارش باشه.
- ممنونم خانم ماندگار، خواهرم از شهرستان داره میاد پیش شهرزاد، دو سه روز میمونه، بعدش هم شهرزاد قراره بره خونه پدرش، دیگه من میتونم بیام دنبال...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش