- ارسالیها
- 13,886
- پسندها
- 49,648
- امتیازها
- 96,908
- مدالها
- 161
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #21
• داستان عاقبت
پارت بیست و یکم: اصلا یادش نمیآمد دیگر چه زمانی در زندگیاش به اندازه زمانی که نیک همپای او برای گرفتن مجوز تاسیس آموزشگاه، خریدن مکان و دیزاین و تهیه لوازم میرفت و میآمد خوشحال بوده؟
با وجودی که نیکولاس از بچگی زیاد سر به سرش میگذاشت و در طول نامزدیشان هم هنوز، یک دوستت دارم به او نگفته بود، اما سارا او را هنوز بیشتر از هر کسی میخواست!
در واقع سارا لوس و وابسته نبود. نازپرورده و عاشق بود! چیزهایی که نیک هیچگاه درکشان نمیکرد...
پارت بیست و یکم: اصلا یادش نمیآمد دیگر چه زمانی در زندگیاش به اندازه زمانی که نیک همپای او برای گرفتن مجوز تاسیس آموزشگاه، خریدن مکان و دیزاین و تهیه لوازم میرفت و میآمد خوشحال بوده؟
با وجودی که نیکولاس از بچگی زیاد سر به سرش میگذاشت و در طول نامزدیشان هم هنوز، یک دوستت دارم به او نگفته بود، اما سارا او را هنوز بیشتر از هر کسی میخواست!
در واقع سارا لوس و وابسته نبود. نازپرورده و عاشق بود! چیزهایی که نیک هیچگاه درکشان نمیکرد...