- تاریخ ثبتنام
- 31/3/17
- ارسالیها
- 640
- پسندها
- 4,404
- امتیازها
- 17,473
- مدالها
- 16
سطح
13
- نویسنده موضوع
- #21
بهرام با نیشخندی مسخره گویا تئاتری تماشا می کرد.
-این دختردیوونه رو ازکجا پیدا کردین؟
ننه و باباش کی هستن؟ یا به عنوان جنگلبان مملکت اینجا داری...
چند لحظه ای همه جا شبیه فیلم جنگی همه جا پرقطرات خون شد.
فرهاد با خشمی بی نهایت به طرف تو هجوم آورد و یقه بهرام را از میان مشتهای سهمگینت بیرون آورد.
-امان جان آروم باش...جان رها آروم باش.
شل شدن دستهایت را به آنی دیدم. بهرام با نفرت لباسهایش را مرتب کرد و دهان خونیش را پاک نمود.
-میدونی چیه؟ همگی باهم میریم کلانتری. اون وقت ببینم این دختر که خودش رو تی نازمن معرفی می کنه چه صنمی با دخترم داره.
این مرد استاد حاشا کردن بود. من آن شب مخوف بارانی او را با مردی دیگر در جنگل دیده بودم. شب سوم مرگ ماهان که درنا با سنگدلی مرا از کلبه سرما زده...
-این دختردیوونه رو ازکجا پیدا کردین؟
ننه و باباش کی هستن؟ یا به عنوان جنگلبان مملکت اینجا داری...
چند لحظه ای همه جا شبیه فیلم جنگی همه جا پرقطرات خون شد.
فرهاد با خشمی بی نهایت به طرف تو هجوم آورد و یقه بهرام را از میان مشتهای سهمگینت بیرون آورد.
-امان جان آروم باش...جان رها آروم باش.
شل شدن دستهایت را به آنی دیدم. بهرام با نفرت لباسهایش را مرتب کرد و دهان خونیش را پاک نمود.
-میدونی چیه؟ همگی باهم میریم کلانتری. اون وقت ببینم این دختر که خودش رو تی نازمن معرفی می کنه چه صنمی با دخترم داره.
این مرد استاد حاشا کردن بود. من آن شب مخوف بارانی او را با مردی دیگر در جنگل دیده بودم. شب سوم مرگ ماهان که درنا با سنگدلی مرا از کلبه سرما زده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.