نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دنباله دار رمان های مربوط به دانشگاه:/

  • نویسنده موضوع K_H
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 115
  • بازدیدها 20,527
  • کاربران تگ شده هیچ

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,570
پسندها
19,538
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • #91
والا ما که رفتیم دانشگاه
نه استاد جوون خوشگل پولدار دیدیم!
نه همکلاسی خوشگل که از قضا باهاش لج باشیم:/
مورد بود اساتید بیشتر از تایم کلاس تدریس می‌کردند و از ترس سکوت پیشه کرده و گوش فرا میدادیم. جرعت تو گفتن هم به اساتید نداریم چه رسد به کلکل:/
از موجود دلهره‌آور حراست هم هیچ نمی‌گویم!
خلاصه که باشد که این دست نویسندگان ارشاد شوند. و با احساسات خوانندگان بازی نفرمایند!
 
امضا : Rahel.

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,264
پسندها
19,079
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
  • #92
تو حیاط دانشگاه یا سر کلاس از روی میز و صندلیا پشتک وارو می‌زنه دختره پاشو تو هوا می‌چرخونه و با یه فن باحال دک و دهن پسره رو میاره پایین
بابا مگه اینجا تگزاسه؟
هر چند تگزاسم اینجوری نیست
از سرویس کردن ماشین استاد و همکلاسی پسر نگم که برگاتون می‌ریزه
جوری ماشین چند صد میلیونی رو خاکشیر می‌کنن انگار که نه انگار به قول خودشون لامبورگینی و پورشه و کمری و... بوده.
چسب ریختن زیر نشیمنگاه پسر تخس کلاس و ریختن قهوه که عضو جدا نشدنیه رمان‌هاشونه دیگه نیاز به ذکر نداره

فقط یه چیزی
یکی از این حوری پری‌ها رو واسه ما هم نگه دارید
از کجا میارید این همه خوشگل؟:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

FATYMArr

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
6,842
پسندها
20,936
امتیازها
69,773
مدال‌ها
38
  • #93
یه مدت جوگیر شده بودم خر میزدم برای دانشگاه تهران


بزرگتر که شدم فهمیدم همش کشکه
 

Zahra.D_T

تدوینگر ازمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,260
پسندها
20,138
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
  • #94
یه سوال جلوی همه دانشگاه‌ها یه کافه هست که همیشه یه گوشه دنج برای نشستن داره؟!
کلاس رو هم نگم تو دانشگاه زنگ میخوره؟!
والا ما همچین چیزی نداریم
یه چیز دیگه هم مال رمانای پلیسی طرف ۲۱ سالشه سروانه چون جهشی خونده!!!!!
سن ورود دانشگاه افسری ۱۷ و ۱۸ این هیچ یه ماموریت می‌ره میشه سرگرد دوم؟!!!!
اصلا درجه سرگرد دوم نداریم! بعدشم خو همه چیز توی مهمونیه انگار این خلافکارها کاری جز مهمونی گرفتن ندارن.
یه چیز دیگه هم اینه که بابا یارو پلیسه چطور خیلی راحت دست دختره رو میگیره و کارای دیگه؟!
پسرا هم تو داستان یا اخمو هستن یا جلف
دخترا هم بجز شخصیت اصلی بقیه دماغ عملی و لوس تشریف دارن.
 

FATYMArr

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
6,842
پسندها
20,936
امتیازها
69,773
مدال‌ها
38
  • #95
یه سوال جلوی همه دانشگاه‌ها یه کافه هست که همیشه یه گوشه دنج برای نشستن داره؟!
کلاس رو هم نگم تو دانشگاه زنگ میخوره؟!
والا ما همچین چیزی نداریم
یه چیز دیگه هم مال رمانای پلیسی طرف ۲۱ سالشه سروانه چون جهشی خونده!!!!!
سن ورود دانشگاه افسری ۱۷ و ۱۸ این هیچ یه ماموریت می‌ره میشه سرگرد دوم؟!!!!
اصلا درجه سرگرد دوم نداریم! بعدشم خو همه چیز توی مهمونیه انگار این خلافکارها کاری جز مهمونی گرفتن ندارن.
یه چیز دیگه هم اینه که بابا یارو پلیسه چطور خیلی راحت دست دختره رو میگیره و کارای دیگه؟!
پسرا هم تو داستان یا اخمو هستن یا جلف
دخترا هم بجز شخصیت اصلی بقیه دماغ عملی و لوس تشریف دارن.
دانشگاه واقعا چه شکلیه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

S○gand

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
0
پسندها
6
امتیازها
0
  • #96
خیلی باحال بود حرفاتون . خیلی دلتون پر بودا . ولی خداییش چرا توی رمان ها همه ی پسر هاش هلو ، خوشتیپ ، جذاب و پووولدارن؟؟؟ آخهههه چراااا . اینجا اگر پولدار هم باشه غیافش توی آفسایده یا اگر خوگل هم باشه فقیییره . اصلا چرااااااا . بعد تازه چرا بعد از وارد شدن استاد جوون و مهربون همه دخترا فکشون میچسبه به زمیییین ؟؟؟؟؟ چرا بعد از کلاس همه میرن دور استاد جمع میشن ؟؟؟ و چرا اون استاد فقط باید به دختر اصلی داستان نگاه کنه و با چشماش بخورتش ؟؟؟ و چرا اون دختر (بووووق) باید به اون استاد جوون خوشتیپ و خوشگل و پولدار بی توجهی کنه و چشم قره بره ؟؟؟؟ چرا دختره وقتی ماشینش به دست دشمنش ( دختری که مماخ عملیه و مثل جن میمونه پسر اصلی داستان رو دوست داره ولی پسره دختر اصلی داستان رو دوست داره ) میترکه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

mhi

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
137
پسندها
3,148
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • #97
حالا اون هیچی، پسرا همشون وحشین؟ دیدین؟ آقا نکنید اینکارو مگه قبیله‌‌ای در امازونین؟
بعد وسط دعوا چطور عاشق میشن الله اعلم
 
امضا : mhi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] S○gand

S○gand

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
0
پسندها
6
امتیازها
0
  • #98
حالا اون هیچی، پسرا همشون وحشین؟ دیدین؟ آقا نکنید اینکارو مگه قبیله‌‌ای در امازونین؟
بعد وسط دعوا چطور عاشق میشن الله اعلم
ای بابا . اصلا معنیه رمان عاشقانه اینه که هم دیگ رو تا مرز مرگ میبرن ولی اونجا یه سفر شمال جور میشه بعد میفهمن که طرف مقابلشون بر خلاف ظاهر شیطونشون خیلی غمگین هستن:458197-2957073dbb04d8c502894c2c04b6bf9e::458197-2957073dbb04d8c502894c2c04b6bf9e::458197-2957073dbb04d8c502894c2c04b6bf9e::662995-13d2b18d8733d28eeebeb93ce3604071::648336-3c1c0c2dbcac0710a2bcceed81c15b36:
 

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
310
پسندها
4,050
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
  • #99
موندم دانشجو و استاد چطوری عاشق هم میشن. والا ما مثل چی ازشون می‌ترسیم نمی‌تونیم عاشقشون بشیم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : نرگس برزن
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Rahel.

Zahra86626

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
0
پسندها
0
امتیازها
0
  • #100
همه رمانا یا دختره تو کاخ زندگی میکنه و چهرش به طور باور نکردنیی زیباست و میره دانشگاه و استاد با مثلا همه همکلاسی هاش عاشقش میشن از قضا دختر داستان ما یه دختر تخس شیطون هس و دیگه ٱخر با هر کدوم که جذاب تره و خوشگل تره و پولدار تره ازدواج میکنه
یا دختر تو فقر رو بدبختیه و باز هم دختره چهره رویایی داره و میره خدمتکار میشه تا خرج خودش رو در بیاره و خدمتکار یه آدم خیلی خشن و جذاب و پولدار با چشمای سگ دار میشه
یا ژانر ارباب رعیتی و... همه ی این رمانا جز چرت چیزی نیستن خب ولی بعضیا با این سبک می‌نويسن ولی قلمشون خیلی قویه قصد توهین ندارم :)
من بین انبوهی از رمان ها که خوندم رمان گناهکار و دالان بهشت‌ و بامداد خمار و تژگاه رو واقعا دوست داشتم چون قلم رمان ها خیلی قویه من خودم تفریحی بعضی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا