متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های در وصف او| اثر Sonay و Sara نویسندگان انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Sonay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 297
  • کاربران تگ شده هیچ

Red Ocean

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
220
امتیازها
983
مدال‌ها
2
  • #11
در توصیف زیبایی‌اش چه بگویم؟
او مانند ماهی بود و من،
دریاچه‌ای خوش خیال که شبانه روز انعکاسم را در آب، نوازش می‌کرد!
گاهی این دریاچه خوش‌خیال می‌نشیند و به ماه نگاه می‌کند و با خود فکر می‌کند کاش پایان یکی از این روزها شب نباشد، کاش، همان ماهی زیبایی باشد که انعکاسم را در آب نوازش می‌کند!
همین دریاچه خوش‌خیال گاه آرزو می‌کند کاش هیچ‌وقت عاشق نمی‌شد؛ اما قلب گاهی کورکورانه به دنبال رنج است! می‌گویند گاهی برف هم فریاد قلب‌ها را نمی‌شکند! حال اغراق می‌کنم، آری! حتی برف هم فریاد قلب مرا که در وصف اوست، نمی‌شکند!
 

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #12
در وصف او باید گفت که محبوبم افسونگر حاذقی‌ست
او را با تمام خوبی‌هایش به یاد می‌آورم
آخر با نگریستنش، بدی‌هایش را از یاد می‌بردم1
گویی قلبم آنها را از حافظه‌ام می‌زدایید
شنیده‌ام می‌گویند «اگر کسی را دوست داری، به گریه نیندازش! چرا که با اشک‌هایش تو هم از چشمانش می‌افتی!»

این به کنار، چون دوستم نداشت مرا به گریه می‌‍انداخت، اما چرا هرگز از چشمانم نیفتاد؟
 
امضا : Sonay

Red Ocean

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
220
امتیازها
983
مدال‌ها
2
  • #13
در وصف حضورش، مانند شاملو می‌گفتم:
زندگی ترکم کرده بود، تو برایم زندگی آفریدی!
ای معشوق غریبم!
در این آفاق گسترده در میان هشت میلیارد انسان او تنها یگانه قلب من است
تنها کسی که هستی‌اش بانی آرامش خاطرم بود
یگانه‌ای که ترش‌رویی‌اش، انگیزه باز ایستادن حیاتم بود
با تبسمش، قلبم می‌خندید.

من با بند بند تنم و با ذره ذره وجودم، عاشقش شدم!
 

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #14
او را هرگز به گریه نینداختم اما عجیب از دیدگان محبوبم افتاده‌ام!
هر گاه به چشمانش نگرستیم، گویی قلبم فرو ریخت
آن حس ترس، هنگام سقوطی طولانی از چشمان محبوبم
همان حس وصف ناپذیری که با نگریستنش، سد اشکانت را می‌شکند
در وصف چشمانش باید گفت که هنگام خیره شدن به من عجیب بی‌تفاوت است

دیدگان محبوبم من را تنها غریبه‌ای می‌شناسند که هنگام عبور، تنها برای چندین ثانیه من را دیده و به راحتی از کنارم گذر کرده...!
 
امضا : Sonay

Red Ocean

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
220
امتیازها
983
مدال‌ها
2
  • #15
زمستان یک او می‌خواهد
یک او که، بشود دستانش را بی‌هیچ دغدغه‌ای گرفت. یک او که بشود، این گذرگاه یخ زده را گرم قدم زد...! به دنبال کسی بودم که بتوانم با او زندگی کنم؛ اما من بخت برگشته، کسی را یافتم که حال، نمی‌تواند بی او زندگی کند.
من عاشق چشمان او شدم! آن‌قدر چشمانش قشنگ است!
ای معشوق غریبم!

خوشا به حال آن شهری که به آسمان شبش خیره می‌شوی!
 

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #16
آسمان چشمان محبوبم عجیب خیره کننده است... .
در طول عمرم چشم در چشمان بسیاری دوخته‌ام، اما به دیدگان محبوبم که می‌نگرم
دیگر گذر زمان را حس نمی‌کنم!
در وصف او باید گفت، هنگامی که نگاهت در نگاهش قفل شد... .
دیگر هیچ کلیدی نمی‌تواند قفل نگاهت را از دیدگانش بگشاید!
در آن لحظه باید کل زندگی و دنیایت را کنار بگذاری
آخر گاهی حواس را پرت می‌کنند

در حضور معشوق بایستی شش دانگ حواست را به نام دیدگانش بزنی...!
 
امضا : Sonay

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا