نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,093
  • بازدیدها 8,507
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #321
سرودِ آن کس که از کوچه به خانه باز می‌گردد
نه در خیال، که رویاروی می‌بینم
سالیانی بارآور را که آغاز خواهم کرد.
خاطره‌ام که آبستنِ عشقی سرشار است
کیفِ مادر شدن را
در خمیازه‌های انتظاری طولانی
مکرر می‌کند.
خانه‌یی آرام و
اشتیاقِ پُرصداقتِ تو
تا نخستین خواننده‌ی هر سرودِ تازه باشی
چنان چون پدری که چشم به راهِ میلادِ نخستین فرزندِ خویش است؛
چرا که هر ترانه
فرزندی‌ست که از نوازشِ دست‌های گرمِ تو
نطفه بسته است…
میزی و چراغی،
کاغذهای سپید و مدادهای تراشیده و از پیش آماده،
و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #322
من سرگذشت یاسم و امید

با سر گذشت خویش

می مردم از عطش

آبی نبود تا لب خشکیده تر کنم

می خواستم به نیمه شب آتش

خورشید شعله زن بدر آمد چنان که من

گفتم دو دست را به دو چشمان سپر کنم

با سرگذشت خویش

من سرگذشت یاس و امیدم




شاملو
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #323
اندوهش

غروبی دلگیر است

در غربت و تنهایی

هم چنان که شادی اش

طلوع همه آفتاب هاست

و صبحانه

ونان گرم

وپنجره یی که صبحگامان

به هوای پاک

گشوده می شود

و طراوت شمعدانی ها

در پاشویه ی حوض



شاملو
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #324
ما در ظلمت‌ایم
بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت
ما تنهاییم

چرا که هرگز کسی ما را به جانب خود نخواند
عشق‌های معصوم ، بی‌کار و بی انگیزه‌اند
و دوست داشتن

از سفرهای دراز تهی‌دست باز می‌گردد
دیگر
امید درودی نیست
امید نوازشی نیست



شاملو
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #325
شانه‌ات مُجابم می‌کند

در بستری که عشق

تشنگی‌ست

زلالِ شانه‌هایت

همچنانم عطش می‌دهد

در بستری که عشق

مُجابش کرده است.

زیباترین تماشاست

وقتی

شبانه

بادها

از شش جهت به سوی تو می‌آیند،

و از شکوهمندیِ یأس‌انگیزش

پروازِ شامگاهی‌ دُرناها را

پنداری

یکسر به‌سوی ماه است.

زنگار خورده باشد و بی‌حاصل

هرچند

از دیرباز

آن چنگِ تیزْپاسخِ احساس

در قعرِ جانِ تو، ــ

پروازِ شامگاهی دُرناها

و بازگشتِ بادها

در گورِ خاطرِ تو

غباری

از سنگی می‌روبد،

چیزِ نهفته‌یی‌ت می‌آموزد:

چیزی که ای‌بسا می‌دانسته‌ای،

چیزی که

بی‌گمان

به زمان‌های دوردست

می‌دانسته‌ای.



شاملو
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #326
فراقی

چه بی‌تابانه می‌خواهمت ای دوری‌ات آزمونِ تلخِ زنده‌به‌گوری!

چه بی‌تابانه تو را طلب می‌کنم!

بر پُشتِ سمندی

گویی

نوزین

که قرارش نیست.

و فاصله

تجربه‌یی بیهوده است.

بوی پیرهنت،

این‌جا

و اکنون. ــ

کوه‌ها در فاصله

سردند.

دست

در کوچه و بستر

حضورِ مأنوسِ دستِ تو را می‌جوید،

و به راه اندیشیدن

یأس را

رَج می‌زند.

بی‌نجوای انگشتانت

فقط. ــ

و جهان از هر سلامی خالی‌ست.

❆ عاشقانه‌های شاملو از مجموعه لحظه‌ها و همیشه

ميان ماندن و رفتن…

ميان ماندن و رفتن حکايتي کرديم

که آشکارا در پرده‌ي کنايت رفت.

مجال ما همه اين تنگ‌مايه بود و، دريغ

که مايه خود همه در وجه اين حکايت رفت.

عاشقانه‌های شاملو از مجموعه باغ آینه​

...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #327
آه ... اگر رگبار گیسوی تو دریا دم نبود


یک کف از خاکِ کویر خاطرم، خرّم نبود





چشم گلدانها به دیدار تو روشن مانده است


بی تکلّف، خنده هایت از شکفتن، کم نبود





ای بهار غنچه ساز ازخاک گیلانگرد من


هر چه می رویید بی تو، جز گُل ماتم نبود





قحط شادابی است، اشکم را به چشم کم مگیر


تشنگی می کُشت گُل ها را اگر شبنم نبود





ابر اندوهت حجاب افتاد ورنه در نظر


اینقدر آینده ی خورشیدیان، مبهم نبود





خاک، خشکی می گرفت ازخون وخاکستر،اگر


جرعه ای از عشق در آب و گل آدم نبود





دشت، نیلی بود و سبزه خونچکان آهو دوان


در غزل «شیون» غزال واژه ای رامم نبود





شیون_فومنی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #328
درياي شور انگيز چشمانت چه زيباست
آن جا كه بايد دل به دريا زد همين جاست

در من طلوع آبي آن چشم روشن
ياد آور صبح خيال انگيز درياست

گل كرده باغي از ستاره در نگاهت
آنك چراغاني كه در چشم تو برپاست

بيهوده مي كوشي كه راز عاشقي را
از من بپوشاني كه در چشم تو پيداست

ما هر دُوان خاموش خاموشيم ،‌ اما
چشمان ما را در خموشي گفت و گوهاست

ديروزمان را با غروري پوچ كشتيم
امروز هم زان سان ، ولي آينده ما راست

دور از نوازش هاي دست مهربانت
دستان من در انزواي خويش تنهاست

بگذار دستت راز دستم را بداند
بي هيچ پروايي كه دست عشق با ماست




حسین منزوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #329
مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من


کوبی زمین من به سر آسمان من





درمان نخواستم ز تو من درد خواستم


یک درد ماندگار! بلایت به جان من





می سوزم از تبی که دماسنج عشق را


از هرم خود گداخته زیر زبان من





تشخیص درد من به دل خود حواله کن


آه ای طبیب درد فروش جوان من





نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را


تا خون بدل به باده شود در رگان من





گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است


کاین شهر از تو می شنود داستان من...




حسین_منزوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #330
عقل، بیهوده سرِ طرح معما دارد


بازی عشق مگر شاید و اما دارد





با نسیم سحری، دشت پر از لاله شکفت


سرِ سربسته چرا اینهمه رسوا دارد





در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست


آینه تازه از امروز تماشا دارد





بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند


قطره ای قصدِ نشان دادن دریا دارد





تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است


چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد





عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت


چه سخن ها که خدا با من تنها دارد




فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا