نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,093
  • بازدیدها 8,490
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #341
دیدی دلا که یار نیامد


گرد آمد و سوار نیامد





بگداخت شمع و سوخت سراپای


وآن صبح زرنگار نیامد





آراستیم خانه و خوان را


وآن ضیف نامدار نیامد





دل را و شوق را و توان را


غم خورد و غمگسار نیامد





آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت


وآن کرده ها به کار نیامد





سوزد دلم به رنج و شکیبت


ای باغبان! بهار نیامد





بشکفت بس شکوفه و پژمرد


اما گلی به بار نیامد





خشکید چشم چشمه و دیگر


آبی به جویبار نیامد





ای شیر پیر بسته به زنجیر


کز بندت ایچ عار نیامد





سویت حصار ، و پیک نجاتی


سوی تو و آن حصار نیامد





زی تشنه کشتگاه نجیبت


جز ابر زهربار نیامد





یکی از آن قوافل پربا ـ


ـ ران گهر نثار نیامد





ای نادر نوادر ایام


که ت فر و بخت ، یار نیامد





دیری گذشت و چون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #342
کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ !


دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت


جارخواهم زد: ای شبنم ، شبنم ، شبنم!


رهگذاری خواهد گفت : راستی را ، شبِ تاریکی است،


کهکشانی خواهم دادَش


روی پل، دخترکی بی پاست ، دب اَکبر را بر گردن او خواهم آویخت.


هر چه دشنام ، از لب ها خواهم بر چید


هر چه دیوار، از جا خواهم برکند.


رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد،


بارش؛ لبخند...





سهراب_سپهری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #343
گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست هست


ور چنان دانی که جز تو خواستگارم نیست هست





یا به جز عشق تو از تو یادگارم هست نیست


یا قدم در عشق تو سخت استوارم نیست هست





یا به جز بیدادی تو کارزارم هست نیست


یا به بیداد تو با تو کارزارم نیست هست





یا سپید و روشن از تو کار و بارم هست نیست


یا سیاه و تیره بی تو روزگارم نیست هست





یا بر امید وصالت شب قرارم هست نیست


یا در اندوه فراقت دل فگارم نیست هست





یا فراقت را به جز ناله شعارم هست نیست


یا وصالت را شب و روز انتظارم نیست هست





گر دگر همچون سنایی صید زارم هست نیست


یا اگر شیریست او آنگه شکارم نیست هست





سنایی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #344
از سرما هم اگر نمی‌مردیم


از عشق می‌مردیم


این دست‌های تو


پاسخ روز را خواهد داد


اگر گم شوند


همیشه در سایه‌های تابستان می‌مانم


بی‌آن‌که نام کوچه‌ی بن‌بست را بدانم


در انتهای کوچه یک کوه است


و چون قلب از حرکت بازماند


و چون شکوفه فولاد شود


و میوه نشود


من ندانسته


در یک صبح‌گاه تابستانی


راه‌ام را بر گندم‌زار به‌دوزخ به ‌بهِشت


متوقف می‌کنم...





احمدرضا_احمدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #345
نام تو چیست ؟


غوغای رودخانه ی همسایگی است


وقتی به شیب درّه


سرازیر می‌شود


نام تو روستاست


شب‌ها که سقف خواب مرا


قورباغه‌ها


هاشور می‌زنند


وقتی که طبل تبت را


پیشانی تفکر و تردید


می‌کوبد


نام تو شیشه


نام تو شبنم


نام تو دستمال نیسم است...








قیصر_امین_پور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #346
تا روزی که بود


دست‌هایش بوی گل سرخ می‌داد


از روزی که رفت


گل‌های سرخ


بوی دست‌های او را می‌دهند.





واهه_آرمن
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #347
کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ !


دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت


جارخواهم زد: ای شبنم ، شبنم ، شبنم!


رهگذاری خواهد گفت : راستی را ، شبِ تاریکی است،


کهکشانی خواهم دادَش


روی پل، دخترکی بی پاست ، دب اَکبر را بر گردن او خواهم آویخت.


هر چه دشنام ، از لب ها خواهم بر چید


هر چه دیوار، از جا خواهم برکند.


رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد،


بارش؛ لبخند...





سهراب_سپهری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #348
دیدی دلا که یار نیامد


گرد آمد و سوار نیامد





بگداخت شمع و سوخت سراپای


وآن صبح زرنگار نیامد





آراستیم خانه و خوان را


وآن ضیف نامدار نیامد





دل را و شوق را و توان را


غم خورد و غمگسار نیامد





آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت


وآن کرده ها به کار نیامد





سوزد دلم به رنج و شکیبت


ای باغبان! بهار نیامد





بشکفت بس شکوفه و پژمرد


اما گلی به بار نیامد





خشکید چشم چشمه و دیگر


آبی به جویبار نیامد





ای شیر پیر بسته به زنجیر


کز بندت ایچ عار نیامد





سویت حصار ، و پیک نجاتی


سوی تو و آن حصار نیامد





زی تشنه کشتگاه نجیبت


جز ابر زهربار نیامد





یکی از آن قوافل پربا ـ


ـ ران گهر نثار نیامد





ای نادر نوادر ایام


که ت فر و بخت ، یار نیامد





دیری گذشت و چون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #349
پریدن بی پر تدبیر، مستی است


جهان را گه بلندی، گاه پستی است





به پستی در، دچار گیر و داریم


ببالا، چنگ شاهین را شکاریم





من اینجا چون نگهبانم، تو چون گنج


ترا آسودگی باید، مرا رنج





تو هم روزی روی زین خانه بیرون


ببینی سحربازیهای گردون





از این آرامگه وقتی کنی یاد


که آبش برده خاک و باد بنیاد





نه‌ای تا زاشیان امن دلتنگ


نه از چوبت گزند آید، نه از سنگ





مرا در دامها بسیار بستند


ز بالم کودکان پرها شکستند





گه از دیوار سنگ آمد گه از در


گهم سرپنجه خونین شد گهی سر





نگشت آسایشم یک لحظه دمساز


گهی از گربه ترسیدم، گه از باز





هجوم فتنه‌های آسمانی


مرا آموخت علم زندگانی





نگردد شاخک بی بن برومند


ز تو سعی و عمل باید، ز من پند





پروین_اعتصامی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,393
پسندها
4,913
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #350
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی


که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی





من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش


که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی





چنگ در پرده همین می دهدت پند ولی


وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی





در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است


حیف باشد که ز کار همه غافل باشی





نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف


گر شب و روز در این قصه مشکل باشی





گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست


رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی





حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد


صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا