نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,093
  • بازدیدها 8,517
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,398
پسندها
4,914
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #301
ای پیک پِی خُجسته ،که داری نشان دوست


با ما مگو ،به جز سخن دل نشانِ دوست





حال از دهان دوست شنیدن، چه خوش بُوَد


یا از دهان آن که شنید، از دهان دوست





ای یار آشنا ،عَلَمِ کاروان کجاست


تا سر نهیم ،بر قدم ساربان دوست





گر زر ،فدای دوست کنند اهل روزگار


ما سر ،فدایِ پای رسالت رسان دوست





دردا و حسرتا، که عِنانم ز دست رفت


دستم نمی‌رسد ،که بگیرم عنان دوست





رنجور عشق دوست چنانم ،که هر که دید


رحمت کند، مگر دل نامهربان دوست





گر دوست بنده را بِکُشَد یا بِپَروَرَد


تسلیم از آنِ بنده و ،فرمان از آنِ دوست





گر آستین دوست ،بیفتد به دست من


چندان که زنده‌ام ،سرِ من ،بآستان دوست





بی حسرت از جهان ،نرود هیچ کس به در


الا شهید عشق ،به تیر از کمان دوست





بعد از تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,398
پسندها
4,914
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #302
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است


یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است





تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد


هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است





کشته ی چاه زَنَخدان توأم کز هر طرف


صد هزارش گردنِ جان ، زیر طوق غَبغَب است





شهسوارِ من که مَه ، آیینه دار روی اوست


تاج خورشیدِ بلندش ، خاک نعل مرکب است





عکس خُوی بر عارضش بین، کآفتاب گرم رو


در هوای آن عَرَق تا هست ،هر روزش تب است





من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می


زاهدان معذور داریدم، که اینم مذهب است





اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین


با سلیمان چون برانم من، که مورم مرکب است





آن که ناوَک بر دل من، زیرِ چشمی می‌زند


قوت جان حافظش، در خنده ی زیر لب است...





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,398
پسندها
4,914
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #303
شب عاشقان بی‌دل ،چه شبی دراز باشد


تو بیا کز اول شب ، درِ صبح باز باشد





عجبست اگر توانم ، که سفر کنم ز دستت


به کجا رود کبوتر ،که اسیر باز باشد





ز محبتت نخواهم ،که نظر کنم به رویت


که مُحب صادق آنست که پاکباز باشد





به کرشمه ی عنایت ،نگهی به سوی ما کن


که دعای دردمندان، ز سرِ نیاز باشد





سخنی که نیست طاقت ،که ز خویشتن بپوشم


به کدام دوست گویم که محلِ راز باشد





چه نماز باشد آن را ،که تو در خیال باشی


تو صنم نمی‌گذاری ،که مرا نماز باشد





نه چنین حساب کردم چو تو دوست می‌گرفتم


که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد





دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی


که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد





قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران


اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,398
پسندها
4,914
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #304
روز وصلم ،قرار دیدن نیست


شب هجرانم ،آرمیدن نیست





طاقتِ سر بریدنم ،باشد


وز حبیبم، سرِ بریدن نیست





مطرب از دست من، به جان آمد


که مرا طاقت شنیدن،نیست





دست بیچاره ،چون به جان نرسد


چاره جز پیرهن دریدن، نیست





ما خود ،افتادگانِ مِسکینیم


حاجتِ دام گُستریدن ،نیست





دست در خون عاشقان داری


حاجت تیغ برکشیدن ،نیست





با خداوندگاری ،افتادم


کش ،سرِ بنده پروریدن نیست





گفتم ای بوستان روحانی


دیدنِ میوه، چون گُزیدن نیست





گفت سعدی ،خیالِ خیره مَبَند


سیبِ سیمین، برای چیدن نیست





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,398
پسندها
4,914
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #305
ای فصل باباران ما ، برریز بر یاران ما


چون اشک غمخواران ما، در هجر دلداران ما





ای چشمِ ابر، این اشک‌ها ، می‌ریز همچون مَشک‌ها


زیرا که داری رَشک‌ها، بر ماهِ رخساران ما





این ابر را گریان نگر ، وان باغ را خندان نگر


کز لابه و گریه پدر ، رَستند بیماران ما





ابر گران چون داد حق ، از بهر لب خُشکان ما


رَطل گران هم حق دهد، بهر سبکساران ما





بر خاک و دشت بی‌نوا ،گوهرفشان کرد آسمان


زین بی‌نوایی می‌کشند ، از عشق طرّاران ما





این ابرچون یعقوبِ من، وان گل چویوسف در چمن


بشکفته روی یوسفان، از اشکِ افشاران ما





یک قطره‌اش گوهر شود، یک قطره‌اش عَبهَر شود


وز مال و نعمت پر شود ، کف‌های کف خاران ما





بربند لب همچون صدف ، مستی میا در پیشِ صف


تا بازآیند این طرف ، از غیب،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,398
پسندها
4,914
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #306
سحرم هاتفِ میخانه ،به دولتخواهی


گفت بازآی ،که دیرینه ی این درگاهی





همچو جَم جُرعه ی ما کش، که ز سِرِّ دو جهان


پرتو ِجام جهان بین، دهدَت آگاهی





بر در میکده، رندان قَلَندَر باشند


که سِتانند و دهند ،افسر شاهنشاهی





خشت زیر سر و، بر تارَکِ هفت اختر ،پای


دست قدرت نگر و ،مَنصَب صاحب جاهی





سرِ ما و در میخانه ،که طَرفِ بامش


به فلک بر شد و ،دیوار بدین کوتاهی





قطع این مرحله ،بی همرهی خضر مکن


ظُلَمات است ،بترس از خطر گمراهی





اگرت سلطنتِ فقر ،ببخشند ای دل


کمترین مُلک تو، از ماه بُوَد تا ماهی





حافظِ خام طمع ،شرمی از این قصه بدار


عملت چیست، که فردوس برین می‌خواهی...





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,398
پسندها
4,914
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #307
تفاوتی نکند قَدر پادشایی را


که التفات کند کمترین ،گدایی را





به جان دوست، که دشمن بدین رضا ندهد


که در به روی ببندند ،آشنایی را





مگر حلال نباشد، که بندگان ملوک


ز خیل خانه برانند، بی‌نوایی را





و گر تو جور کنی ،رایِ ما دگر نشود


هزار شُکر بگوییم ،هر جفایی را





همه سلامتِ نَفس آرزو کند ،مَردُم


خلاف من ،که به جان می‌خرم بلایی را





حدیث عشق نداند ،کسی که در همه عمر


به سر نکوفته باشد ،درِ سَرایی را





خیال در همه عالَم ،برفت و بازآمد


که از حضورِ تو خوشتر ،ندید جایی را





سری به صحبت بیچارگان ،فرود آور


همین قَدَر ،که ببوسند خاکِ پایی را





قبایِ خوشتر از این در بدن، تواند بود


بدن نیفتد از این خوبتر ،قبایی را





منه به جانِ تو بارِ فِراق ،بر دلِ ریش


که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,398
پسندها
4,914
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #308
جز دیدن روی تو ،مرا رای دگر نیست


جز وصل توأم ،هیچ تمنای دگر نیست





این چشم جهان بین مرا، در همه عالم


جز بر سر کوی تو ،تماشای دگر نیست





وین جان من سوخته را ،جز سرِ زلفت


اندر همه گیتی، سر سودای دگر نیست





یک لحظه غمت از دل من ،می‌نشود دور


گویی که غمت را جز ازین ،رای دگر نیست





یک بوسه ربودم ز لبت، دل دگری خواست


فرمود فراق تو که فرمای، دگر نیست





هستند تو را جمله جهان، واله و شیدا


لیکن چو مَنَت ،واله و شیدای دگر نیست...




عراقی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,398
پسندها
4,914
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #309
بنشسته‌ام من بر درت، تا بوک برجوشد وفا


باشد که بگشایی دری، گویی که برخیز اندرآ





غرقست جانم بر درَت ،در بوی مشک و عَنبرت


ای صد هزاران مَرحَمَت ،بر روی خوبت دایما





ماییم م**س.ت و سرگران ،فارغ ز کار دیگران


عالم اگر برهم رَوَد ،عشق تو را بادا بقا





عشق تو کف برهم زند ،صد عالم دیگر کند


صد قرن نو پیدا شود ،بیرون ز افلاک و خلا





امروز ما مهمان تو ،م**س.ت رخ خندان تو


چون نام رویت می‌برم ،دل می‌رود والله ز جا





کو بام غیر بام نو ،کو نام غیر نام تو


کو جام غیر جام تو، ای ساقی شیرین ادا





ای بر درت خیل و حَشَم ،بیرون خَرام ای محتشم


زیرا که سرمست و خوشم ،زان چشم م**س.ت دلربا





افغان و خون دیده بین ،صد پیرهن بدریده بین


خون جگر پیچیده بین ،بر گردن و روی و قفا





آن کس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,398
پسندها
4,914
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #310
ای پیک پِی خُجسته ،که داری نشان دوست


با ما مگو ،به جز سخن دل نشانِ دوست





حال از دهان دوست شنیدن، چه خوش بُوَد


یا از دهان آن که شنید، از دهان دوست





ای یار آشنا ،عَلَمِ کاروان کجاست


تا سر نهیم ،بر قدم ساربان دوست





گر زر ،فدای دوست کنند اهل روزگار


ما سر ،فدایِ پای رسالت رسان دوست





دردا و حسرتا، که عِنانم ز دست رفت


دستم نمی‌رسد ،که بگیرم عنان دوست





رنجور عشق دوست چنانم ،که هر که دید


رحمت کند، مگر دل نامهربان دوست





گر دوست بنده را بِکُشَد یا بِپَروَرَد


تسلیم از آنِ بنده و ،فرمان از آنِ دوست





گر آستین دوست ،بیفتد به دست من


چندان که زنده‌ام ،سرِ من ،بآستان دوست





بی حسرت از جهان ،نرود هیچ کس به در


الا شهید عشق ،به تیر از کمان دوست





بعد از تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا