متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,140
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #481
نه، نمی‌توانم فراموشت کنم


زخم‌های من، بی‌حضور تو از تسکین سر باز می‌زنند


بال‌های من


تکه‌تکه فرو می‌ریزند


بره‌های مسیح را می‌بینم که به دنبالم می‌دوند


و نشان فلوت تو را می‌پرسند


نه، نمی‌توانم فراموشت کنم


خیابان‌ها بی‌حضور تو راه‌های آشکار جهنم‌اند


تو پرنده‌یی معصومی


که راهش را


در باغ حیاط زندانی گم کرده است


تک‌ صورتی ازلی، بر رخسار تمام پیامبرانی


باد تشنه‌ی تابستانی


که گندم‌زاران رسیده در قدوم تو خم می‌شوند


آشیانه‌ی رودی از برف


که از قله‌های بهار فرو می‌ریزد


نه


نمی‌توانم


نمی‌خواهم که فراموشت کنم...





شمس_لنگرودی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #482
دلم، دریا به دریا، از تماشای تو می‌گیرد


دلم دریاست امّا از تماشای تو می‌گیرد





جهان زیباست، امّا مثل مردابی که‌با مهتاب


جهان رنگ تماشا از تماشای تو می‌گیرد





نسیم‌از گیسوانت رد شدو باران‌تو را بوسید


طبیعت سهم خود را از تماشای تو می‌گیرد





مگو سیاره‌ها بیهوده بر گِرد تو می‌گردند


که این تکرار، معنا از تماشای تو می‌گیرد





تو تنها با تماشای خود از آیینه خشنودی


دلِ آیینه تنها از تماشای تو می‌گیرد





فاضل
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #483
بر من نظری کن، که مَنَت عاشق زارم


دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم





تا خار غم عشق تو در پای دلم شد


بی‌روی تو گلهای چمن خار شمارم





نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد


نی فرصت آن تا نفسی با تو برآرم





تا شام درآید، ز غمت، زار بگریم


باشد که به گوش تو رسد نالهٔ زارم





کم کن تو جفا بر دل مسکین عراقی


ورنه، به خدا، دست به فریاد برآرم





عراقی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #484
رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم


کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم





چون آهوی رمیده ز وحشت‌سرای شهر


رفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیم





ما را به آفتاب فلک هم نیاز نیست


این شوخ‌دیده را به مسیحا گذاشتیم





بالای هفت پردهٔ نیلی است جای ما


پا چون حباب بر سر دریا گذاشتیم





ما را بس است جلوه‌گه شاهدان قدس


دنیا برای مردم دنیا گذاشتیم





کوتاه شد ز دامن ما دست حادثات


تا دست خود به گردن مینا گذاشتیم





شاهد که سرکشی نکند دل‌فریب نیست


فهم سخن به مردم دانا گذاشتیم





در جستجوی یار دل‌آزار کس نبود


این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم





ایمن ز دشمنیم که با دشمنیم دوست


بنیان زندگی به مدارا گذاشتیم





صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد


هرجا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #485
تنها رسالت من در جهان


دوست داشتن توست


ببخش


اگر


به جنگ و گرسنگی و ترس


فکر کرده ام .





▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️


باید کسی


با پرواز


خبر فاجعه را به گوش ما می رساند


اما سربازها


حتی پرنده ای نقاشی شده بر دیوار را


به شوخی نمی گرفتند !





محسن_بیدوازی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #486
اگر سَرَم، که از انکارِ کردگار پُرم


اگر دلم، که از اندوهِ روزگار پُرم





دقیق‌تر بنگر -این غبار از آینه نیست-


خود این منم که در آیینه از غبار پُرم





درختی‌ام که پر از قلب‌های کنده شده است


ز خالکوبیِ غم‌های یادگار پرم





نه اهل کشتیِ نوح و نه سرنهاده به کوه


برای آمدن مرگ از انتظار پرم





مگیر زورق فرسوده مرا از رود


که از خیال رسیدن به آبشار پرم!





فاضل
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #487
نان و ریحان و پنیر،


آسمانی بی ابر، اطلسی‌هایی تر


رستگاری نزدیک: لای گل‌های حیاط





نور در کاسه ی مس،


چه نوازش‌ها می‌ریزد!


نردبان از سر دیوار بلند،


صبح را روی زمین می‌آرد


پشت لبخندی پنهان هر چیز...





سهراب_سپهری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #488
سرمه اندر چشم خودبین می کنی


شانه اندر زلف پرچین می کنی





از ستم چندین که کردی کس نکرد


بس کن، از بهرِ کِه چندین می کنی؟





در غم لبهای من گویی بمیر


مرگ را بر بنده شیرین می کنی





بگذری از مهر و گویی کاین کنم


مهر می باید ترا کاین می کنی





تا بود ما و خیالت در شرف


چشم خسرو پر ز پروین می کنی





امیرخسرو_دهلوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #489
ای دل، بنشین چو سوکواری


کان رفت که آید از تو کاری





وی دیده ببار اشک خونین


بی کار چه مانده‌ای تو، باری؟





وی جان، بشتاب بر در دوست


چون نیست جز اوت هیچ یاری





گو: آمده‌ام به درگه تو


تا در نگری به دوستداری





گر بپذیرم: اینت دولت


ور رد کنی، اینت خاکساری





نومید چگونه باز گردد


از درگه تو امیدواری؟





یاد آر ز من، که بودم آخر


در بندگی تو روزگاری





چون از تو جدا فکندم ایام


ناکام شدم به هر دیاری





بی‌روی تو هر گلی که دیدم


در دیدهٔ من خلید خاری





بی‌بوی خوشت نیایدم خوش


بوی خوش هیچ نوبهاری





بی دوست، که را خوش آید آخر


بوی گل و رنگ لاله زاری؟





و اکنون که ز جمله ناامیدم


بی روی تو نیستم قراری





دریاب، که مانده‌ام به ره در


در گردن من فتاده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #490
حکایتِ بارانِ بی امان است


این گونه که من


دوستت می‌دارم ...


شوریده وار و پریشان باریدن


بر خزه ها و خیزاب‌ها


به بی‌راهه و راه‌ها تاختن


بی‌تاب ٬ بی‌قرار


دریایی جستن


و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن


و تو را به یاد آوردن


چون خونی در دل


که همواره فراموش می شود


حکایت بارانی بی‌قرار است


این گونه که من دوستت می‌دارم ...





شمس_لنگرودی
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا