متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,138
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #621
ای نفسِ خرّمِ بادِ صبا


از برِ یار آمده‌ای، مرحبا!





قافلهٔ شب چه شنیدی ز صبح؟


مرغِ سلیمان چه خبر از سبا؟





بر سرِ خشم است هنوز آن حریف؟


یا سخنی می‌رود اندر رضا؟





از درِ صلح آمده‌ای یا خِلاف؟


با قدمِ خوف رَوم یا رَجا؟





بارِ دگر گر به سرِ کویِ دوست


بگذری ای پیکِ نسیمِ صبا





گو رمقی بیش نمانْد از ضعیف


چند کُنَد صورتِ بی‌جان بقا؟





آن‌همه دل‌داری و پیمان و عهد


نیک نکردی که نکردی وفا





لیکن اگر دورِ وصالی بُوَد


صلح فراموش کند ماجرا





تا به گریبان نرسد دستِ مرگ


دست ز دامن نکنیمت رها





دوست نباشد به حقیقت که او


دوست فراموش کند در بلا





خستگی اندر طلبت راحت است


درد کشیدن به امیدِ دوا





سر نتوانم که برآرم چو چنگ


ور چو دفم پوست بدرّد قَفا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #622
برای تو


در قلبم جاده ای ساخته‌ام


بی‌انتها


نگران برگشت نباش


دوست داشتنت


شبیه همین جاده


بی‌انتهاست.





لیلا_طیبی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #623
دعا کنیم دعا تا بهار برگردد


به لحظه های پریشان قرار برگردد





صدای طبل شقاوت به کوه می پیچد


شبانه بی خطر از ره سوار برگردد





بخوان به پاس شقایق پرنده آتش!


که مرد تیر و کمان از شکار برگردد





مسافری که سفر را برای خود می خواست


از ازدحام سکوت وغبار برگردد





عبور بال چکاوک و طرح آبی ها


غنیمتی است اگر آبشار برگردد





تمام باغچه ها را ستاره می کاریم


که فصل آبی دریا کنار برگردد





پرنده پر زدنش را به بال پنهان کرد


دعا کنیم دعا تا بهار برگردد





عباس_اوجی_فرد
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #624
امشب


در یک خواب عجیب


رو به سمت کلمات


باز خواهد شد


باد چیزی خواهد گفت


سیب خواهد افتاد


روی اوصاف زمین خواهد غلتید...





سهراب_سپهری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #625
به سادگی خیره می شوم


و به سادگی قسم می خورم


تمام این اتفاق های پیش پا افتاده


می توانند مصراع اول شعری باشند


که این همه


صبح را به خاطرش دوست داشته ام .





بهزاد_زرین
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #626
سر بر خطِ عشق تو نهادیم دگربار


در دام بلای تو فتادیم دگربار





تا در شکن زلف تو بستیم دل خویش


خون جگر از دیده گشادیم دگربار





از بهر تو ما توبه و سوگند شکستیم


برکف قدحِ باده نهادیم دگربار





سرمایه و پیرایهٔ ما صبر و خرد بود


صبر و خرد از دست بدادیم دگربار





پیمودن بادست، سخن های من و تو


بستوهی و ما بر سرِ بادیم دگربار





هرچند که بودیم زهجران تو غمگین


امروز به دیدار تو شادیم دگربار





وصل تو چشیدیم و فراق تو کشیدیم


گویی که بمردیم و بزدایم دگربار





امیر_معزی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #627
مسکنم ساکن صحرای فنا می‌داند


همه کس حال من بی‌سر و پا می‌داند





پاکبازم همه کس طور مرا می‌داند


عاشقی همچو مَنَت نیست خدا می‌داند





چارهٔ من کن و مگذار که بیچاره شوم


سر خود گیرم و از کوی تو آواره شوم





از سر کوی تو با دیدهٔ تر خواهم رفت


چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت





تا نظر می‌کنی از پیش نظر خواهم رفت


گر نرفتم ز درت شام ، سحر خواهم رفت





نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت


نیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفت





از جفای تو من زار چو رفتم ، رفتم


لطف کن لطف که این بار چو رفتم ، رفتم





چند در کوی تو با خاک برابر باشم؟


چند پا مال جفای تو ستمگر باشم؟








وحشی_بافقی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #628
بادی وزید و لانهٔ خُردی خراب کرد


بشکست بامَکی و فرو ریخت بر سری





لرزید پیکری و تبه گشت فرصتی


افتاد مرغکی و ز خون سرخ شد پری





از ظلم رهزنی، ز رهی ماند رهروی


از دستبرد حادثه‌ای، بسته شد دری





از هم گسست رشتهٔ عهد و مودتی


نابود گشت نام و نشانی ز دفتری





فریاد شوق دیگر از آن لانه برنخاست


و آن خار و خس فکنده شد آخر در آذری





ناچیز گشت آرزوی چند ساله‌ای


دور اوفتاد کودک خردی ز مادری





پروین_اعتصامی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #629
نامه هایت ، هر چه سردتر


سکوت میانشان ، هر چه درازتر


و این انتظار ، هر چه دشوارتر


شکنجه ی عشقم، افزون تر


خود را هر چه بیشتر در رنج ها می غلتانم


اگر چه سرِ اندیشه و رنجم نیست


هر بار می خواهم فراموش کنم


و باز به خاطر می آورم


معجزه ی لبخندت را...





سوفیا_پارنوک
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #630
تو ماه را


بیشتر از همه دوست می‌داشتی


و حالا ماه هر شب


تو را به یاد من می‌آورد


می‌خواهم فراموش‌ات کنم


اما این ماه


با هیچ دستمالی


از پنجره‌ها پاک نمی‌شود!





رسول_یونان
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا