فال شب یلدا

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,132
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #611
صدای تو گرم است و مهربان / چه سِحْرِ غریبی درین صداست
صدای دل مردِ عاشق است / که این‌همه با گوشم آشناست

صدای تو همچون ش*ر..اب سرخ / به گونه‌ی زردم دوانده خون
چنین که مرا م**س.ت می‌کنی / نشانی‌یِ میخانه‌ات کجاست؟

به قطره‌ی شبنم نگاه کن / نشسته به گُلبرگ مخملی
به مخمل آن نیمتخت سرخ / اگر بِنِشانی مرا، به‌جاست

صدای تپش‌های قلب من / به گوش تو می‌گوید این سخن
که عاشقم و دردِ عاشقی / چگونه ندانی که بی‌دواست؟
.
.
ز جک‌جک گنجشک‌های باغ / تداعی‌یِ صد بوسه می‌کنم
بیا و ببین در خیال من / چه شور و چه هنگامه‌یی به‌پاست.

چه بی‌دل و بی‌دست و پا منم / چنین که شد از دست دامنم
چرا به کناری نیفکنم / ز چهره حجابی که از حیاست

دلم همه شد آب آب آب / که سر بگُذارم به شانه‌ات
مگر بنوازیّ و دل دهی / که فاش کنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #612
ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی
پیوسته شادزی که دلی شاد می‌کنی

گفتی: «برو!» ولیک نگفتی کجا رود
این مرغ پر شکسته که آزاد می‌کنی

پنهان مساز راز غم خویش در سکوت
باری، در آن نگاه، چو فریاد می‌کنی

ای سیل اشک من! ز چه بنیاد می‌کنی؟
ای درد عشق او! ز چه بیداد می‌کنی؟

نازک‌تر از خیال منی، ای نگاه! لیک
با سینه کار دشنه پولاد می‌کنی

نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی‌رود
ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی

سیمین دانشور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #613
می پرسی تو را دوست دارم؟


حتی اگر بخواهم پاسخ تورا بدهم ، نمی توانم


مگر ممکن است با هیچ زبانی شرح داد


که در آنوقت که با چشمان پر اندیشه


و روشن بینت به من می نگری ، چه نشاطی


و لطفی دلم را فرا می گیرد؟


می پرسی تورا دوست دارم؟


مگر واقعا پاسخ این سوال را نمی دانی؟


مگر خاموشی من ، راز دلم را به تو نمی گوید؟


مگر آه سوزانم از سر نهان خبر نمی دهد؟


مگر نمی بینی که چه سان


در آن لحظه که سراپا محو جمال توام


وگویی دل به نوک مژگان تو آویخته دارم


روح پریشانم چون کبوتری


در هوای پرواز ، بال و پر می زند؟



ویتوریو_آلفیری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #614
دل از تسبیح نامت


تازه می‌داریم چون ″طالب″





که ما را خوش‌دلی


از بردن نام تو می‌زاید...





طالب_آملی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #615
نومید مشو بنده ، از رحمت ما هرگز


زیرا که به غیر از ما ، کس نیست تورا هرگز





خواهم که در این عالَم، تو پاک شوی از جُرم


ورنه به تو نفرستم‌، ای بنده‌، بلا هرگز





چون سوخته ای امروز، از درد فراق ما


در سوختنت فردا‌، ندهیم رضا هرگز





من با توام ای عاشق‌، تو نیز به ما می‌باش


هرگز چو نشاید دوست‌، از دوست جدا هرگز





هرچند که رو از ما برتافتی و رفتی


رو از تو نمی‌تابد خود رحمت ما هرگز





از درد فراق ما یک شب چو به روز آری


دیدار نپوشانم در روز لقا هرگز





ای بنده گناه خود، تو دیدی و تو دانی


بر روت نیارم هم ، در روز جزا هرگز





ای جمع تهی‌دستان حقّا که نخواهم بست


من این درِ رحمت را بر روی شما هرگز





از بیم جدا بودن ، از دولت جاویدان


محیی نبوَد یک‌دم، بی‌یاد خدا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #616
زندگی ذره ی کاهیست


که کوهش کردیم


زندگی نام نکویی ست


که خارش کردیم...


زندگی تجربه ی تلخ


فراوان دارد


دو سه تا کوچه و پس کوچه


و اندازه ی یک عمر


بیابان دارد...





کیوان_شاهبداغی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #617
چه شیرین گفت خسرو این عبارت


که نبوَد وصلِ شیرین بی‌مرارت





سرم را در ره وصل تو دادم


که بی‌سرمایه، صَعب افتد تجارت





سزد گر زندهٔ جاوید مانم


که مرگ آمد ندیدم از حقارت





مرا تهدیدِ کشتن چون کند دوست


به عمر جاودان بخشد بشارت





برون نِه از دلِ سوزانِ من پای


که می‌ترسم بسوزی از حرارت





که دارد فرصت خونخواری تو


که صدتن می کشی از یک اشارت





به زلف و خال و خط بردی دلم را


سپه را حکم فرمودی به غارت





مجو در گریه قاآنی صبوری


که نتوان کرد در دریا عمارت





قآنی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #618
او می‌درخشد و آدمی را زنده می‌سازد.


حالیا معجزه ی باران را باور کن!


خاک جان گرفته است


تو چرا سنگ شدی


تو چرا اینهمه دل‌تنگ شدی


و بهاران را باور کن...





فریدون_مشیری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #619
زیباترین حرفت را بگو


شکنجه ی پنهان سکوت ات را آشکاره کن


و هراس مدار از آنکه بگویند


ترانه یی بیهوده می خوانید


چرا که ترانه ی ما


ترانه ی بیهوده گی نیست


چرا که عشق


حرفی بیهوده نیست


حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید


به خاطر فردای ما اگر


بر ماش منتی ست


چرا که عشق


خود فرداست


خود همیشه است...




شاملو
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #620
این رقص موج زلفِ خروشنده‌ی تو نیست


این سیب سرخِ ساختگی، خنده‌ی تو نیست





ای حسنت از تکلّف آرایه ، بی‌نیاز


اغراق صنعتی‌است که زیبنده‌ی تو نیست





در فکر دلبری ز منِ بی‌نوا مباش


صیدی چنین حقیر، برازنده‌ی تو نیست





شب‌های مه‌گرفته‌‌ی مردابِ بخت من


ای ماه! جای رقصِ درخشنده‌‌ی تو نیست





گمراهی مرا به حساب تو می‌‌نهند


این کسرِشأن چشمِ فریبنده‌ی تو نیست





ای عمر! چیستی که به هرحال عاقبت


جز حسرت گذشته در آینده‌‌ی تو نیست





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا