• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه جناب کشاورز خواب می‌بیند | ارغنون کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Nemidanm
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 139
  • برچسب‌ها
    ارغنون
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nemidanm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
17/1/24
ارسالی‌ها
6
پسندها
51
امتیازها
83
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
کد داستان: 579
ناظر: Raha~r Raha~r
نام اثر: جناب کشاورز خواب می‌بیند(جلد اول)
نویسنده: ارغنون
ژانر: #اجتماعی

خلاصه:
آقای پوررضا کشاورز است.
یک کشاورز معمولی با چغندرهای معروفش!
اما کم‌کم همه‌چیز برای او، با دیگر همراهانش تفاوت می‌کند. در راه رفتنش و در حرف زدنش، چیزی را احساس می‌کند که از آن او نبوده است... البته، او هم تصمیم می‌گیرد بنشیند و مانند هربار که بدبختی‌ها روی سرش مثل بقچه‌‌های پُرشده‌ی بی‌بی‌ آنا سنگینی می‌کنند، هیچ‌کاری نکند.
بالاخره آدم‌ها یک جاهایی تخته چوبی ساکت می‌شوند؛ بدون این‌که بتوانند کاری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Ash;

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,411
پسندها
33,945
امتیازها
64,873
مدال‌ها
31
سن
17
سطح
33
 
  • مدیر
  • #2
992202_224e8f314cb4445b28c7cb338a41c745.jpg
"والقلم و مایسطرون"
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن داستان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ داستان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین **♡ تاپیک جامع مسائل مربوط به داستان‌کوتاه ♡**

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با داستان به لینک زیر مراجعه فرمایید!
♧♡ تاپیک جامع برای مسائل رمان نویسی ♧♡

برای انتخاب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ash;

Nemidanm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
17/1/24
ارسالی‌ها
6
پسندها
51
امتیازها
83
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
یال‌های قیامت را به راست کشیدم. اسب شیهه‌ای بلند سر داد و بعد خودم را میان آسمان آبی خدا یافتم. در لحظه احساس کردم که دیگر باید فاتحه‌ی کمرم را بخوانم اما با سر فرود آمدم. درد به سرعت نوری که در فضای تاریکی پراکنده می‌شود، در تنم پخش شد. گیج بودم و گِل سرد را که زیرم چون رخت خوابی احساس کردم، ثانیه‌ای درد فراموشم شد و خوابم گرفت. در همان حال بودم که گویا مرد چاق، یعنی مسبب این مصیبت، سراسیمه جلو آمد.
- پسرم؟ خوبید؟ ای‌وای!
صدایش خوابم را پراند. چهره‌ام که مطمئن بودم کج شده‌ را از چمن برداشتم و محکم چند باری پلک زدم. انگار با رمیدن اسب، زبان منم رم کرده بود و پشت دندانم کز کرده بود که حرفی نمی‌زدم. یک‌هو دل‌آشوبه‌ای به تنم ریخته شد، سرم را به شدت به چپ و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Nemidanm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
17/1/24
ارسالی‌ها
6
پسندها
51
امتیازها
83
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4

چشم باز کردم و از دور دیدمش، حیوانکی داشت از سر جنون به دور خودش می‌گشت. دوباره چشمانم را بستم. آقایم خدابیامرز می‌گفت «اگر هنگام دنبال کردن چیزی چشم ببندی، سریع‌تر به آن می‌رسی.» و من حتا لحظه‌ای نایستادم تا به زانوهایم که کاسه‌ی‌شان داشت از جا درمی‌آمد بیندیشم. همان‌طور دویدم و در دلم شاه را لعنت کردم که آن‌قدر از پیشرفت و تمدن دم می‌زند اما جاده‌های میان شهر و روستا هنوز این‌جور است. یعنی با این‌همه علم و دانش و حکمتی که سراغش را می‌گیرند، هنوز یک چیزی درست نکرده‌اند که زمین ناهموار نباشد؟ در همین فکرها بودم که سرم در چیز سختی فرو رفت و صدای شیهه‌ی قیامت را بیخ دو گوشم شنیدم که وحشیانه فغان می‌کرد. سر دردمندم را عقب کشیدم و تازه فهمیدم چرا سردرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا