دفتر آزادنویسی دفتر آزاد نویسی فانوس شب | شریف کاربر انجمن یک رمان

[Sharif]

بیا و بر گُلزار دلم گذری کن!
به گل‌هایی زیبایی که با عشق تو جوانه‌ زدند
با عشق تو بزرگ شدند
و با عشق توست که نفس می‌کشند
حالا همه‌ این‌ها چشم انتظار توست!
تا نگاهی برای‌شان بی‌اندازی
تا لمس‌شان بکنی
تا ببویی‌شان
تا به‌قدر نفس‌هایت مراقب‌شان باشی.
می‌دانی!
تو با لبخندت
نگاهت
عطر تنت
نفس‌هایت
به‌ این گل‌ها رنگ و بو بخشیده‌ای
و باغچه‌ای از رنگ‌های رنگین‌کمان را ساخته‌ای.

 

[Sharif]

تک خط:

ولی جهان به‌قیاس رویت و عنایت من زیبا نبود!

 

[Sharif]

تک خط


خم به ابرو نیاورد، لیک دلش غریق غم بود!

 

[Sharif]

تک خط

آغوشش بهشت را برایم تداعی می‌کرد!

 

[Sharif]

تک خط


ای کاش به‌اندازه وسعت غم‌مان عمرمان هم می‌بود!

 

[Sharif]

تو زیبای منی!
به‌زیبایی
شقایق
لاله
زنبق
نسترن
به‌زیبایی
شبِ که با نور ماه و کواکبش می‌درخشد،
به‌زیبایی
فانوس در دل تاریکی
به زیبایی
یک طلوع رویایی
یک غروب عاشقانه
به زیبایی
واژه عشق
تو در چشم من
زیباترین زیبای عالمی.

#روزیتا_شریف

 

[Sharif]

داستانک

در دیاری لاله‌ای زیبایی بود که در برابر سرمای جانکاه زمستان تقلا کرده خود را به بهار دیگر رسانیده و به مرور این‌ لاله شروع به دوباره جوانه‌زدن کرد و تازه یکی از شاخچه‌هایش شکفته بود که روزی طوفانی از راه رسید و در لحظه‌ای این لاله‌ِ خوش‌عطر‌ و‌ بو از ریشه شکست.
و لاله همان‌جا دانست هرچه تقلا برای ادامه‌دادن هم بکنی اما وقتی زمین نخواهد نگه‌ات دارد با اندکی باد ترا از خود دور می‌کند.

#روزیتا_شریف

 

[Sharif]

دیالوگ

+ می‌دانستی تو بهترین نگارگر دنیا هستی!
_ من که نقاشی بلد نیستم، پس چطور بهترین نگارگر شدم؟!
+ چرا هستی! تو بودی که روزی عشق را به‌این‌ زیبایی در قلب من نقاشی کردی و قلبم را آکنده از رنگ‌های رنگین کمان ساختی.

#روزیتا_شریف

 

[Sharif]

{نفیر دل}

دیدی که آخر چنین محزون و پریشان گشته‌ام
با نگاه زیر چشمی دل به‌ یاری بسته‌ام

دیدی که آخر دلربا دل از بر ما دل بِکَند
در فراق هجر او عاصی دوران گشته‌ام

دیدی چنان نادیده رف گویا نبودی در میان
با نفیر رفتنش جان را ز غم انباشته‌ام

دیدی که گفتم عاقبت ای دل شوی بی‌ پا و سر
او پناه من نشد، اما منش نگسسته‌ام

 

[Sharif]

ارچه او اهل جفاست
من ز کویش پا نگیرم
هر چه رنجورم کند
دل را واپس نگیرم