فال شب یلدا

دفتر آزادنویسی دفتر آزاد نویسی فانوس شب | شریف کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mers~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 72
  • بازدیدها 1,051
  • کاربران تگ شده هیچ

Sharif

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
654
امتیازها
4,233
مدال‌ها
8
  • #61
من به خداوند معتقدم! به هر آن رویای خود که حالا از این‌دور‌ها نگاه می‌کنم؛ روزی من را به آن خواهد رسانید.
 
امضا : Sharif

Sharif

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
654
امتیازها
4,233
مدال‌ها
8
  • #62
قلبم: چرا من را مبتلا به آنی ساخته‌ای که حتی اندکی هم برایش بها ندارم؟
من: معذرت می‌خواهم، نمی‌دانستم آخرش چنین می‌شود.
قلبم: خوب حالا من چگونه با این ناخوشی و عذاب زندگی کنم!
من: باور کن اگر راهی را بلد بودم نمی‌گذاشتم این‌قدر عذاب را متحمل بشوی؛ اما می‌دانی این برای من عذاب شیرینی‌ست، چون از جانب اوست.
قلبم: امان ازین عذاب شیرین که من را به کویر نشاند.
من: پس فراموشش کن! اما این‌ را بدان که من در ذهنم همیشه با آن خواهم ماند؛ چون در نکته‌نکته ذهنم خاطره‌ای ازش حک شده.
قلبم: مگر فراموش کردن به همین راحتی‌ هاست! چنان در وجودم ریشه زده که بعید می‌دانم بعد ایستم هم ریشه‌ عشقش بی‌خشکد.
من: این‌قدر عاشقش هستی؟
قلبم: بیشتر از حد تصورت و تصورش؛ حتی بیشتر از خودم.
من: می‌دانی چی بیشتر موجب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sharif

Sharif

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
654
امتیازها
4,233
مدال‌ها
8
  • #63
در فضای که نفس‌هایت پیچیده؛ نفس کشیدن هم آرزوست.
 
امضا : Sharif

Sharif

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
654
امتیازها
4,233
مدال‌ها
8
  • #64
و تلاش یگانه و بهترین راه برای رسیدن به رویا‌ست.
 
امضا : Sharif

Sharif

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
654
امتیازها
4,233
مدال‌ها
8
  • #65
دل‌گیرم! از‌ین افکاری که مدت‌ هاست افسار ذهنم را در حصار خود در آورده و به هر جهت که میلش می‌کشد، دنبالش می‌کشاندم.
خسبیدنم را ازم بلعیده، و روزم را چنان به یغما برده که هر‌لحظه حس اختناق برایم دست می‌دهد.
 
امضا : Sharif

Sharif

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
654
امتیازها
4,233
مدال‌ها
8
  • #66
پرنده‌ای خیالم را چنان بلند پرواز به‌بار آوردم!
که تا یر از آسمان در نیاورد از صعود دست نخواهد کشید.
 
امضا : Sharif

Sharif

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
654
امتیازها
4,233
مدال‌ها
8
  • #67
زندگی چیست!
شاید تئاتر اندوه یا شاید هم سرود شادی.
چه معنی باید کرد، این واژه‌ای تنکیر را؟!
که یکی را به‌تمام خواسته‌ها و ناخواسته‌هایش می‌رساند و آن‌یکی را با حزن نرسیدن‌ها همراه می‌سازد.
 
امضا : Sharif

Sharif

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
654
امتیازها
4,233
مدال‌ها
8
  • #68
این گفته‌های ناگفته دلم که مرا به مرز خفه‌گی رسانیده، شاید روزی از دل بیرون آید! اما می‌هراسم از آن‌روزی که این‌ناگفته‌ها مثل آتشفشان فوران کند و همه را باخود بسوزاند.
 
امضا : Sharif

Sharif

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
654
امتیازها
4,233
مدال‌ها
8
  • #69
فنجان قهوه‌ای دست داشته خود را کمی جا‌به‌جا کردم، به‌ظاهر خیره به منظره مقابلم بودم. اما در واقع ذهن و روح‌ام جای دیگری سَیر می‌کرد. حرارت قهوه که به صورتم برخورد می‌کرد را به‌خوبی حس می‌کردم؛ جرعه‌ای ازش نوشیدم و چشمانم را بستم. رفتم به یک جنگل زیبا که مملو از درختان انبوه بود، به یک‌‌مکانی که عاری از موجودی به‌نام انسان بود. آن‌طرف نور آفتاب بود که بر دریاچه‌ای که کمی دور‌تر از من قرار‌داشت رنگ می‌بخشید. صدای وز‌وز حشرات و نغمه‌ای پرندگان از فاصله‌ خیلی نزدیک به گوش می‌رسید. گاه‌گاهی شاهد باران برگ‌ها نیز بودم که با شاخچه‌ها وداع کرده بر زمین جا‌خوش می‌کردند. آهسته‌آهسته‌ رو برگ‌های خوابیده در زمین قدم می‌گذاشتم و خش‌خش‌شان را حس می‌کردم؛ کلا مکان مطلوبی بود و بهترین بخشش هم آن جا بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sharif

Sharif

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
654
امتیازها
4,233
مدال‌ها
8
  • #70
کاش دنیای دیگری هم وجود داشت! تا وقتی دل‌مان از همه‌چیز این‌دنیا می‌گرفت به آن‌جا پناه می‌بردیم و چندی با خود خلوت می‌کردیم. ذهن‌مان را عاری از هرنوع افکارِ که ما را به‌مرز دیوانگی می‌کشاند، می‌کردیم. و زندگی واقعی را شاید آن‌جا تجربه می‌کردیم.
 
امضا : Sharif

موضوعات مشابه

عقب
بالا