من کیام!
در دل شبی،
در حالی که کواکب نورشان را
بهرُخ زمین می کشیدند و من هم
با عالمی از افکار غرق در تماشای
آسمان بودم.
یکی از آنافکاری که ذهنم را درگیر خود کرد
اینبود که من کیام؟!
ساقهای که از فرط
بیآبی خشکید،
یا آنساقهای که بدون
آب و آکسیجن هنوز هم در حال
جوانهزدن است و تازه مینماید.
قطعا که دومیام!
من با وجود تمام موانع تقلا کردم
و تقلا خواهم کرد؛
برای جوانه زدن، برای رشد کردن
و برای رسیدن بهآنچه آرزویم هست.