متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

متوسط مجموعه دلنوشته‌های خاطرات یک پلوتویی | زهرا.ب کاربر انجمن یک رمان

.ZrA/BBB.

هنرمند انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
61
پسندها
199
امتیازها
523
مدال‌ها
2
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #21
"وقتی نپتون نبود"


می‌بینم که خورشید هزاران سال نوری با من فاصله دارد.
پس چشمانم را می‌بندم و در سکوت نوازش پرتو‌های گرمش را بر گونهٔ سنگی‌ام احساس می‌کنم.
خورشید دیگر دور نیست.
چطور می‌توانست پیش من نباشد...؟
او منجی من بود.
وقتی نپتون نبود.
او بود.
او همیشه بود.
هنگامی که تکه سنگی کوچک بودم و تا وقتی که رشد کردم.
اشک‌های مرا او زدود.
آرامش را او به من بازگرداند.
خورشید من زیباترین خورشید است.
چون یکتا و یگانه‌منش
نشسته و نورش را از هیچکس دریغ نمی‌کند.
حتی از نپتون.
«نپتون امید را بیاب.»

از طرف پلوتویی...
 
امضا : .ZrA/BBB.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا