• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های رجم | هدیه قلی‌زاده امیری کاربر انجمن یک رمان

Emmett

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/3/21
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
3,166
امتیازها
19,173
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
برای شروع ثانیه‌ها
کمی بعد،
دقیقه‌ها!
ساعت‌ها!
روزها!
هفته‌ها!
سال‌ها!
آن‌چنان از پی هم می‌گذرند که یهو به خود می‌‌آیی و نبودم وجودت را به آتش می‌کشاند.
 
امضا : Emmett

Emmett

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/3/21
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
3,166
امتیازها
19,173
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
ای كاش ميشد برای ساعتی در بند اسارت تو مرد.
آن‌ وقت است که می‌فهمی چه كسی در ذره-ذره نابود می‌شود
و چه كسی ذوق می‌کند.
دلم ساعتی مردن می‌خواهد بلکه خلاص شوم از بند سارت و به جای رانده شدن، خودم را درآغوشت بیابم!
 
امضا : Emmett

Emmett

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/3/21
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
3,166
امتیازها
19,173
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
همه جا هستی!
در بند-بند نوشته‌هایم!
در خیال ناآرامم!
در دنیایم!
تنها جایی که باید باشی و ندارمت، کنارم است!
لعنت به آنانی که مرا راندن از تو!
 
امضا : Emmett

Emmett

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/3/21
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
3,166
امتیازها
19,173
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
تار و پود هستی‌ام!
دل شکسته‌ام!
دل ساده‌ام!
بر باد رفت،
اما نرفت!
عاشقی‌ها از دلم!
دیوانگی‌ها از سرم!
مهربانی‌ها از دلم!
 
امضا : Emmett

Emmett

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/3/21
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
3,166
امتیازها
19,173
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
نه!
هوا سرد نیست.
سرمای نبودت دیوانه‌ام می کند!
بی‌رحم! برق نگاهم را ندیدی؟
تمام من به شوق دیدنت پر می‌کشید،
ولی همان نگاه بی‌تفاوتت برای زمین گیر شدنم کافی بود.
همان نگاه سردت را بستی بر روی من و راندی مرا از خودت!
آن‌چنان که کافی بود برای شکستنم.
 
امضا : Emmett

Emmett

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/3/21
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
3,166
امتیازها
19,173
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
یک تلنگر کوچک،
یک بی‌توجه‌ای ساده،
یک لبخند تلخ،
یک جرعه کلام زهر!
همین بس است که مرا وادار سازد تا ساعت‌ها اشک بریزم!
 
امضا : Emmett

Emmett

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/3/21
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
3,166
امتیازها
19,173
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
آرزو به دلم مانده
که تلافی کنم بودنت در زمان بودنم را!
مهربانی‌هایت را!
محبت‌هایت را!
و در آخر چشم بببندم و تلافی کنم رفتنت را
و برانم تو را از خودم را!
 
امضا : Emmett

Emmett

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/3/21
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
3,166
امتیازها
19,173
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
نفسی که کماکان می‌رود و می‌آید،
دلخوشی‌های ثانیه‌ای!
قلبی که در پس برگشت تو بی‌رحمانه خودش را به جدار قفسه سینه‌ام می‌کوبد و این روز‌ها بیشتر از هر زمانی عجیب بی‌قراری‌ات را می‌کند.
 
امضا : Emmett

Emmett

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/3/21
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
3,166
امتیازها
19,173
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
حالا به هزار سودا زده دیگر تو رفتی
و من خسته‌تر از آنی که توان حرف زدن را داشته باشم.
خسته‌تر از آنی که بهایی به حال ناخوش‌ام بدهم،
ولی لعنت به آن روزی که سردت بود و من قلبم را در پس گرم شدن قلب تو دادم و امان از آن وقتی که گرمت شد با خاکسترش خداحافظی نوشتی و رفتی!
 
امضا : Emmett

Emmett

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/3/21
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
3,166
امتیازها
19,173
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
با تنها بودن کسی عوض نمی‌شود.
همان‌طور که با رفتن چیزی حل نمی‌شود.
خودم را از تمامی لذت‌های که میشد با تو داشت، منع کردم و در قفس تنهایی ماندم و خودم را زندانی کردم
و این تنهایی از من چیزی ساخت که هیچ زمانی نبودم.
گاهی آن‌قدر بی‌تفاوت که نیشخند سنگ اعصابم را بهم می‌ریزد!
گاهی آن‌قدر حساس همچو شیشه‌ای شکننده که با تلنگری ذره-ذره می‌شود.
حرف‌ زدن‌های با خودم که برای حرف زدن با دیگران لام تا کام دهانم باز نمی‌شود!
غذایی که سرد خورده می‌شود.
ناهار را در ظلمت شب
و صحبانه را هنگام غروب آفتاب!
ساعت‌ها گوش دادن به آهنگی و تکرار آن از اول
شب‌هایی که بی‌خوابی بر سرم زده و علامت سوال‌های فکرهایم را آن‌قدر بشمارم تا خوابم ببرد.
تنهایی و نبود تو از من کسی را ساخت
که دیگر شبیه آدم قبلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Emmett

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا