متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مطالب جالب مطالب جالب | قطعه‌های کتاب

  • نویسنده موضوع Vana~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 717
  • بازدیدها 5,041
  • کاربران تگ شده هیچ

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #421
«تا پل تجریش را با تاکسی رفتند. کنارش نشسته بود، چشم بسته، و حالا در فضای بسته ی تاکسی عطر کلایم اما تلخش را می شنید. به بازار تجریش هم سری زدند. مینا آینه ای دردار خرید، گفت: آدم وقتی هر دو لنگه اش را می بندد، دلش خوش است که تصویرش در پشت این درها ثابت می ماند.»
آینه های در دار/هوشنگ گلشیری
 
امضا : اِنزوا؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #422
«مُرد دیگر، آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیر ماشین می روند، گاهی حتی کسی عمدا از بالای صخره ای پرتشان می کند پایین. این ها، البته مهم است، ولی مهمتر همان نبودن آن هاست، این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیشان می ماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریه اش می گیرد، بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند»
آینه های در دار/هوشنگ گلشیری
 
امضا : اِنزوا؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #423
«یک سال است که میان این مردمان عجیب و غریب زندگی می‌کنم. هیچ وجه اشتراکی بین ما نیست. من از زمین تا آسمان با آنها فرق دارم. ولی ناله‌ها، سکوت‌ها، فحش‌ها، گریه‌ها و خنده‌های این آدم‌ها همیشه خواب مرا پر از کابوس خواهد کرد.»
سه قطره خون/صادق هدایت
 
امضا : اِنزوا؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #424
«وقتی این‌همه تلاش می‌کنی یک نفر را فراموش کنی، خود این تلاش تبدیل به خاطره می‌شود. بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی و خود این هم در خاطر می‌ماند.»
جزء از کل/استیو تولتز
 
امضا : اِنزوا؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #425
«مردم می‌گن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی می‌مونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر موجودی هست که دیوانه‌وار در حال تکامله و به شکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر می‌کنه.»
جزء از کل/استیو تولتز
 
امضا : اِنزوا؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #426
«وقت آزاد زیاد دارم. وقت آزاد باعث می‌شود آدم‌ها فکر کنند، تفکر باعث می‌شود مردم به شکل بیمارگونه‌ای متوجه خود شوند و در صورتی که بی‌نقص و بی‌چون‌وچرا نباشی، این در خود فرو رفتن منجر به افسردگی می‌شود. برای همین است که افسردگی دومین بیماری شایع جهان است.»
جزء از کل/استیو تولتز
 
امضا : اِنزوا؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #427
«احساس می‌کنم یه جای زندگیم راه رو غلط رفته‌م ولی این‌قدر جلو رفته‌م که دیگه انرژی برای برگشت ندارم. خواهش می‌کنم این یادت بمونه مارتین. اگه فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتی هیچ‌وقت برای برگشت دیر نیست. حتی اگه برگشتن ده سال هم طول بکشه باید برگردی. نگو راه برگشت طولانی و تاریکه. نترس از این‌که هیچی به دست نیاری.»
جزء از کل/استیو تولتز
 
امضا : اِنزوا؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #428
«ما آدم‌های حیرانی هستیم. برای ما همه چیز درد است. تولد درد است، بزرگ شدن درد است، خواستن درد است، نخواستن درد است، داشتن و نداشتن و دیدن و ندیدنِ آدم‌ها هم درد است.»
ش*ر..اب خام/اسماعیل فصیح
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : اِنزوا؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #429
«می‌دانم که دیگر هیچ‌وقت به کسی یا چیزی برنمی‌خورم که هوس به دلم بیندازد. می‌دانی، وقتی شروع می‌کنی به دوست داشتنِ کسی، وارد معرکه شده‌ای. باید انرژی داشته باشی، دست‌ودل‌باز باشی، کور باشی. اولش حتی لحظه‌ای هست که باید از روی یک پرتگاه بپری؛ اگر فکر کنی، نمی‌پری. می‌دانم دیگر هیچ‌وقت نخواهم پرید.»
تهوع/ژان‌پل‌سارتر
 
امضا : اِنزوا؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #430
«یاد روزهای دوردست خودم افتادم ولی همه این یادبود ها به طرز افسون‌ مانندی از من دور شده بود و آن یادگارها با هم زندگی مستقلی داشتند. درصورتی که من شاهد دور و بیچاره‌ای بیش نبودم و حس می‌کردم که میان من و آنها گرداب عمیقی کنده شده بود.»
بوف کور/صادق هدایت.
 
امضا : اِنزوا؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 3)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا