- ارسالیها
- 9,631
- پسندها
- 40,865
- امتیازها
- 96,873
- مدالها
- 42
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
اگه من و اون قبلش یه جای دیگه
همدیگرو دیده بودیم
مثلاً تو یه مسافرخونه ی فکسنی قدیمی
شاید با هم می نشستیم و لبی تر می کردیم
و دو سه جامی بالا مینداختیم
اما به اسم سرباز وظیفه
با هم روبرو شدیم
و به هم شلیک کردیم
و من اونو درجا کشتم
آره … من بهش شلیک کردم و کشتمش واسه اینکه
واسه اینکه دشمنم بود
فقط همین
و البته منم دشمن اون بودم
اگر چه این خیلی روشنه
شاید اونم مثِ من
همین جوری اومده بود جبهه
از زور بیکاری وسایلشو فروخته بود
دلیل دیگه ای نمی تونست داشته باشه
آره …جنگ چیز عجیب و غریبیه
تو می زنی و یک نفرو میکشی
که اگه قبلاً تو یه میخونه دیده بودیش
مهمونش می کردی
شایدم یه سکه ی ناقابل کف دستش میذاشتی.
همدیگرو دیده بودیم
مثلاً تو یه مسافرخونه ی فکسنی قدیمی
شاید با هم می نشستیم و لبی تر می کردیم
و دو سه جامی بالا مینداختیم
اما به اسم سرباز وظیفه
با هم روبرو شدیم
و به هم شلیک کردیم
و من اونو درجا کشتم
آره … من بهش شلیک کردم و کشتمش واسه اینکه
واسه اینکه دشمنم بود
فقط همین
و البته منم دشمن اون بودم
اگر چه این خیلی روشنه
شاید اونم مثِ من
همین جوری اومده بود جبهه
از زور بیکاری وسایلشو فروخته بود
دلیل دیگه ای نمی تونست داشته باشه
آره …جنگ چیز عجیب و غریبیه
تو می زنی و یک نفرو میکشی
که اگه قبلاً تو یه میخونه دیده بودیش
مهمونش می کردی
شایدم یه سکه ی ناقابل کف دستش میذاشتی.