- ارسالیها
- 24
- پسندها
- 97
- امتیازها
- 90
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #21
آن اوایل نوشتن برای تو از کوه کندن فرهاد برای شیرینش سختتر مینمود و اینک به پایان رساندن این خانه برای وداد بینمان دشوارتر از هر سختترینی بر قلمم کنایه میزند.
میشود امشب برایت ننویسم؟
میشود ننویسم و امشب تو برای غبطهی غایی، بگذاری که در میان بازوانت، سر بر قفسهی سینهات و گوش سپردهی لالایی قلبت بخوابم؟
میشود مرا در آغوشت به خاک تنت بسپاری و هرگز بیدارم نکنی تا برای سالها در خانهی تنت بیارامم؟
میشود انگشتان نوازشگرت را با جسم آزردهام پیوند دهی تا خستگیهایم را به مهرشان بسپارم؟
میشود تنم را در گرمای تنت پنهان کنی تا زمهریر تاخته بر جانش به تاراج رود؟
میشود مرا در آغوش کشی و بر تنگ سینهات بفشاری؟
که تو همان کنج دنج منی برای گریختن از غریو و هیاهوی جهان...
میشود امشب برایت ننویسم؟
میشود ننویسم و امشب تو برای غبطهی غایی، بگذاری که در میان بازوانت، سر بر قفسهی سینهات و گوش سپردهی لالایی قلبت بخوابم؟
میشود مرا در آغوشت به خاک تنت بسپاری و هرگز بیدارم نکنی تا برای سالها در خانهی تنت بیارامم؟
میشود انگشتان نوازشگرت را با جسم آزردهام پیوند دهی تا خستگیهایم را به مهرشان بسپارم؟
میشود تنم را در گرمای تنت پنهان کنی تا زمهریر تاخته بر جانش به تاراج رود؟
میشود مرا در آغوش کشی و بر تنگ سینهات بفشاری؟
که تو همان کنج دنج منی برای گریختن از غریو و هیاهوی جهان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.