نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های همصدا | لیل نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Violinist cat❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 235
  • کاربران تگ شده هیچ

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,611
پسندها
21,529
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #11
خواستم چیزی بگویم.
اما بریدم.
ترسیدم از صدا. ترسیدم از نگاه.
از آن لحظه‌ی وحشت که همه چیز در فاصله‌ی سقوط و پایان ایستاده، ترسیدم.
همصدا، به من راز چشم‌هایت را بگو که قرن‌هاست کابوس تو رهایم نمی‌کند.
ای ستارگان مفلوک... به آسمان ما نریزید.
روشنایی به کارمان نمی‌آید. ما بی‌صدایان گمگشته بین دره و سکوت ایستاده‌ایم و راهی نیست که به تقدس نور برسیم.
آنقدر رذل و بیچاره‌ایم که اگر نان و کتاب مقدس را جلویمان بگذارند، نان را برمی‌داریم.
گرسنه‌ایم؛ پنجه‌ در خاک زده و به دهان می‌گذاریم که شاید بوی گندم بدهد.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,611
پسندها
21,529
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #12
صدای تو باید چیزی بیشتر از صدا باشد.
باید برگی باشد که هر دم بر شاخه می‌روید
.
باید عشقی باشد که شور و تب آن در سینه نمی‌میرد.
یا کاش صدای تو جسمی می‌بود که میشد در آغوشش گرفت و به سینه فشرد
.
همخاک رنجیده‌ام، تو آن‌قدر خوب و مهربانی که شنیدن تنها برایت کافی نیست.
مرا ببخش.
اگر امروز دستانم خالی‌تر از خاک است.
اگر امروز تکه‌های مسموم آسمان را از زمین جمع می‌کنم و نمی‌توانم به درمانگاه ببرم.
مرا ببخش که نمی‌توانم لحظه‌ی مرگ مردی جوان بر چوبه‌های دار را متوقف کنم.
من ناتوانم و از عصایم هیچ رودی شکافته نمی‌شود.
 
امضا : Violinist cat❁

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا