• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان ساکت نمی‌نشیند | سیده نرگس مرادی خانقاه کاربر انجمن یک رمان

Nargess86

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
31/7/24
ارسالی‌ها
15
پسندها
143
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
شانه‌ام را بالا دادم:
- نمی‌دونم جناب تیمسار.
با خودش زمزمه کرد:
- هکر بشی برام تعجبِ.
نفس عمیقی کشید:
- چرا برگشتی ایران؟
- برای این‌که قاتل پدربزرگمو پیدا کنم؛چون بهش مدیونم.اون قبل مردنش زمینی رو به نامم کرد و گفت سر این زمین خیلی دعواست.
تعجب کرد:
- چی؟دعواست؟بین بچه‌ها اختلافِ؟
سرم را به نفی تکان دادم:
- خیر.شریک هاش اونو می‌خوان.
خیالش راحت شد‌:
- آهان.
با آمدن محمد که چای را روی میز شیشه‌ای گذاشت،سکوت کرد.
محمد جدی شده بود:
- خیلی فکر کردم...باید بریم پیش مادرت تا بفهمیم کدوم از شریک‌هاش اون زمین رو می‌خواد.
- خب...شیش‌تا شریک داره.
سرش را تکان داد:
- دیگه من همینا رو می‌دونم جناب تیمسار.
از سینی چای‌اش را برداشت:
- سئوالات تموم شد جناب؟
- خیر.
کلمه خیر را محکم گفت.
پوزخندی در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Armita.sh

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا