چون کاراکتر این تایپی تو رمانام قراره بسازم، ممکنه سوالم عجیب بنظر بیاد...
چه تفاوتی بین یه intj ناپخته و یه intj پخته و با تجربه تر وجود داره؟ به عبارتی intj از چه جهات میتونه رشد کنه اگر این دو حالت رو مقایسه کنیم چه تغییراتی وجود داره
چون کاراکتر این تایپی تو رمانام قراره بسازم، ممکنه سوالم عجیب بنظر بیاد...
چه تفاوتی بین یه intj ناپخته و یه intj پخته و با تجربه تر وجود داره؟ به عبارتی intj از چه جهات میتونه رشد کنه اگر این دو حالت رو مقایسه کنیم چه تغییراتی وجود داره
*این نظر شخصی منه و ممکنه با بقیه متفاوت باشه
بنظرم یه intj پخته و یا به عبارتی بالغ دیگه منتظر کمک کسی نیست! منظورم این نیست که از کسی کمک نخواد، منظورم اینه که منتظرم نمیشینه که آره مثلا یکی بخواد بگه بیا توی فلان چی یا فلان جا بهت کمک کنم و اگر توی یه کار و یه حرفه مشکل داشته باشه میره و اونو برطرف میکنه که نخواد به مشکل بر بخوره
یجوریه که انگار فهمیده که قرار نیست همه همیشه بهش وفادار بمونن و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
افرادی که به ما نزدیکن تعداد زیادی ندارن و دایره ارتباطی به شدت کوچیکی میشه گفت داریم، درسته که زیاد نیستن اما خب همونایی هم که هستن یجورایی انگار وفادار بودنشون بهمون ثابت کردن و درنتیجه احساسی که داریم یجور احساس اعتماد، وفاداری و یا امن بودنه
شاید فاحشترین رفتاری که از بعضی از همتایپیهام دیدم و خب از نظرم ناپختگی بوده، این بوده که باد افتاده تو سرشون از داشتن این تایپ و خب حس میکردن که INTJ بودن خیلی خفنه و کارتِ آسه. در صورتی که INTJ، در صورت نداشتن شناخت کافی و درک نکردن خودش، تو رتبهی اول واسه خودش عذاب الهی میشه و ریزریز شروع میکنه به جویدن خودش.
و خب یه INTJ پخته از نظرم به این درک رسیده که تنهایی همه چیز نیست و نمیتونه خودش رو تو تنهایی غرق کنه، میتونه گاهی از بقیه کمک بگیره و همه چی رو روی دوشش حمل نکنه. همه اونقدر که تو ذهنش تیرهان، سیاه نیستن. دنیا حول زندگی فردی نمیچرخه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
چون کاراکتر این تایپی تو رمانام قراره بسازم، ممکنه سوالم عجیب بنظر بیاد...
چه تفاوتی بین یه intj ناپخته و یه intj پخته و با تجربه تر وجود داره؟ به عبارتی intj از چه جهات میتونه رشد کنه اگر این دو حالت رو مقایسه کنیم چه تغییراتی وجود داره
سوالیه ک فک کنم خیلی جوابای متفاوتی میتونه داشته باشه
چون ک هر آدمی توی هر سنی بازم جا داره پخته تر بشه پس من نمیتونم نسبت به بقیه بگم... امااا
این سوالو نسبت ب خودم جواب میدم..یعنی منه چند سالِ پیش و منِ الانم.. خب میتونم بگم توقعم از آدما کمتر شده خیلی خیلی کمتر.. و این یکی از نشونه های یکمی عاقل تر شدن و پخته تر شدنه..اینکه توقع نداشته باشی آدما مثل تو رفتار کنن و باهات دقیقا جوری خوب باشن ک تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
نزدیکِ خیلی نزدیک؟
خبب بستگی دارههه
اما همیشه میترسم آدمایی که برام مهمن و دوسشون دارم و به قولی بهم نزدیکن و از دست بدم..این ترسه هیچوقت کم نشده از بچگی باهام بوده تا خود الان...پس میتونم بگم احساس ترس و نگرانی دارم نسبت بهشون..