• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان زیر سایه سرو | معصومه.عین کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع masoo
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 169
  • کاربران تگ شده هیچ

masoo

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
25/5/24
ارسالی‌ها
153
پسندها
1,080
امتیازها
6,363
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
سعی داشت پسرش متوجه آشفتگی‌اش نشود ولی تلاشش راهی به جایی نبرد آن دم که پسر متوجه لرزِ صدایِ مادرش شده، اخمی ریز کرد و سرش را قدری کج کرده برای بهتر دیدنِ چهره‌ی مادرش، پرسید:
- داری گریه میکنی؟
مهلت نداد به مادرش که جوابی برای قانع کردن او سر هم کرده و بگوید، به سرعت سر پا شد و قدمی برداشته رو به جلو، آمد قدم بعدی رو هم بردارد که زن دستش را بلند کرد و گفت:
- نیا جلو اردلان، شیشه خرده میره تو پات.
شیشه خرده پیشتر به پایِ زندگی‌شان رفته بود و هنوز بی‌خبر بودند از آن خراشی که نبض زندگی‌شان را نشان رفته بود.
اردلان که دستور کلامِ مادرش مانع از پیش رفتنش شد، همانجا روی تشک متوقف شد و چشم دوخت به مادرش که دستی زده به زانویش، حینی که سر پا می‌شد ادامه می‌داد:
- الان جمعش میکنم.
پریشانی مادرش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : masoo

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
60
بازدیدها
3,772

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا