- ارسالیها
- 14
- پسندها
- 92
- امتیازها
- 83
- نویسنده موضوع
- #11
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شویدبه سمت پارکینگ رفتیم نزدیک دخترا بودیم انگار داشتن با دوتا دختر از این عملیا حرف میزدن که صدای بلند ریحانه اومد:
- خب بدبخت تو از بس خودتو باد کردی مثل بادکنک شدی من اگه تو رو بزنم یا میترکی یا میری تو آسمونا یه دور با عزراییل میرفتین مرکز زیبایی
من ناخودآگاه ترکیدم از خنده که با صدای خنده من اونا برگشتن سمتم. دختره برگشت با صدای پر از عشوه گفت:
- نه پس شما خوبین مار ماهیا!
نجوا پوزخندی زد و گفت:
- سگ مار ماهی شرف داره به ماهی پُفیایی مثل تو.
این دفعه منو سادات خندیدم اون یکی دختره که حرصش گرفته بود با حرص گفت:
- هر هر هر به خودتون بخندین
آیناز با نیش باز جوابشو داد:
- حالا که میبینی دارن به تو میخندن
این دفعه منو ریحانه و سادات و فاطمه و نرگس...
- خب بدبخت تو از بس خودتو باد کردی مثل بادکنک شدی من اگه تو رو بزنم یا میترکی یا میری تو آسمونا یه دور با عزراییل میرفتین مرکز زیبایی
من ناخودآگاه ترکیدم از خنده که با صدای خنده من اونا برگشتن سمتم. دختره برگشت با صدای پر از عشوه گفت:
- نه پس شما خوبین مار ماهیا!
نجوا پوزخندی زد و گفت:
- سگ مار ماهی شرف داره به ماهی پُفیایی مثل تو.
این دفعه منو سادات خندیدم اون یکی دختره که حرصش گرفته بود با حرص گفت:
- هر هر هر به خودتون بخندین
آیناز با نیش باز جوابشو داد:
- حالا که میبینی دارن به تو میخندن
این دفعه منو ریحانه و سادات و فاطمه و نرگس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش