- ارسالیها
- 73
- پسندها
- 147
- امتیازها
- 548
- مدالها
- 2
- نویسنده موضوع
- #21
قلمرو تاریکی:
صدای قدمهایش در سرسرای قصر میپیچید و باعث ترسی در وجود افراد حاضر میشد. دیوارهای سراسر سیاهرنگ، ستونهای قرمز و محافظینی سیاهپوش با ماسکهایی به شکل میمون، به این ترس و وحشت آنها دامن میزد.
همگی منتظر حرفی از جانبش بودند تا دلیل این فراخوان را اطلاع دهد.
بلآخره میایستد و همانطور که دستانش، پشت کمرش قرار گرفته بودند، به سمت آنها برگشته و با چشمان ریز بینانهاش همهی آنها را رصد کرد.
پنج نفر که هر کدام به نمایندگی گروه خود، به آنجا آمده بود. یک خونآشام سراسر سیاهپوش با موهای صاف، صورتی به مانند یک میت و لبانی همانند گل سرخ.
نفر بعدی یک جادوگر سیاه با شنل بلند سیاهرنگ که تمام تن و صورتش را پوشانده بود.
یک گرگینه نفر بعدی بود. تنی نیرومند و هیکلی،...
صدای قدمهایش در سرسرای قصر میپیچید و باعث ترسی در وجود افراد حاضر میشد. دیوارهای سراسر سیاهرنگ، ستونهای قرمز و محافظینی سیاهپوش با ماسکهایی به شکل میمون، به این ترس و وحشت آنها دامن میزد.
همگی منتظر حرفی از جانبش بودند تا دلیل این فراخوان را اطلاع دهد.
بلآخره میایستد و همانطور که دستانش، پشت کمرش قرار گرفته بودند، به سمت آنها برگشته و با چشمان ریز بینانهاش همهی آنها را رصد کرد.
پنج نفر که هر کدام به نمایندگی گروه خود، به آنجا آمده بود. یک خونآشام سراسر سیاهپوش با موهای صاف، صورتی به مانند یک میت و لبانی همانند گل سرخ.
نفر بعدی یک جادوگر سیاه با شنل بلند سیاهرنگ که تمام تن و صورتش را پوشانده بود.
یک گرگینه نفر بعدی بود. تنی نیرومند و هیکلی،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.