- تاریخ ثبتنام
- 17/1/25
- ارسالیها
- 85
- پسندها
- 274
- امتیازها
- 1,078
- مدالها
- 3
سطح
2
- نویسنده موضوع
- #81
_ببرش اتاقش .
شروین بلند شد و دستم را گرفت.
_پا رو دم من نزار ایلیا ...تو حتی نمی تونی فکرشو کنی چه بلایی میتونم سرت بیارم.
جلو آمد و روبه روسم ایستاد.
_معلمت یادت نداده وقتی تو خونه ی شیر باید دهنت رو ببندی؟
خندیدم.
_تو برای من توله شیری بیشتر نیستی و
به گلوریا اشاره کردم .
_اون که یه کفتاره ...شاید پدرت شیر بود.
منتظر حرفی ازش نماندم و به سمت پله ها قدم برداشتم شروین پشت سرم پله هارا بالا آمد.
_نسیم.
در اتاق را باز کردم و نگاهش کردم.
_تو دیگه ماریای بی دفاع نیستی که هرچی بگی کاری باهات نداشته باشه..مراقب حرفات باش.
نگاهش کردم انقدر سرد که یخ زدنش را دیدم.
_دقیقا من دیگه ماریای بی دفاع نیستم...پس هرکی هر کاری از دستش بر میاد بکنه.
داخل شدم و در را بهم کوبیدم...گندم طرف من بود و...
شروین بلند شد و دستم را گرفت.
_پا رو دم من نزار ایلیا ...تو حتی نمی تونی فکرشو کنی چه بلایی میتونم سرت بیارم.
جلو آمد و روبه روسم ایستاد.
_معلمت یادت نداده وقتی تو خونه ی شیر باید دهنت رو ببندی؟
خندیدم.
_تو برای من توله شیری بیشتر نیستی و
به گلوریا اشاره کردم .
_اون که یه کفتاره ...شاید پدرت شیر بود.
منتظر حرفی ازش نماندم و به سمت پله ها قدم برداشتم شروین پشت سرم پله هارا بالا آمد.
_نسیم.
در اتاق را باز کردم و نگاهش کردم.
_تو دیگه ماریای بی دفاع نیستی که هرچی بگی کاری باهات نداشته باشه..مراقب حرفات باش.
نگاهش کردم انقدر سرد که یخ زدنش را دیدم.
_دقیقا من دیگه ماریای بی دفاع نیستم...پس هرکی هر کاری از دستش بر میاد بکنه.
داخل شدم و در را بهم کوبیدم...گندم طرف من بود و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.