• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان آهار | هستی برخورداری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع _Hasti_
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 70
  • بازدیدها 1,017
  • کاربران تگ شده هیچ

_Hasti_

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/1/25
ارسالی‌ها
72
پسندها
160
امتیازها
548
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #71
ساعت ها گذشته بود ایلیا بارها تماس گرفته بود و من هنوز جسارت تصمیم گرفتن را نداشتم...من آدم گذشت نبودم حتی درمورد کوچک ترین اتفاق هم انتقامم را می گرفتم ولی حالا...
_چیزی برام باقی مونده؟یا پلیس...
_از اموالت چیزی کم نشده اما اموال آرمان مصادره شدن متاسفانه شرکت داروسازی هم چون شریکت آرمان بود اونم فعلا نداری اما میتونم درستش کنم.
نفس عمیقی کشیدم .
_فهمیدی...فهمیدی کار کی بود؟
_نه...فقط می دونیم دستور کشتن آرمان کار یه آدم کله گندست یکی که حرفش سنده کار آدمی مثل ایرج و افعی نیست.
چشمانم را بستم.
_باید برگردم...شاید ایلیا بتونه کمک کنه..
دستش را روس دستم گذاشت.
_شاید قاتل آرمان ایلیاست نسیم.
سرم را به نشانه نه تکان....
_ایلیا تو این مدت برای من هم کار کرد ..
صدایش کمی بلند تر از حد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 2)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا