• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته دوریس | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع *RaHa._
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 27
  • بازدیدها 166
  • برچسب‌ها
    رها سلطانی
  • کاربران تگ شده هیچ

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
[به نام خدایی که واژه را نفس کشید تا جان بگیرد در دل کاغذ]

نام اثر: دوریس*
دل‌نویس: رها سلطانی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه: بعضی عشق‌ها
تمام نمی‌شوند،
فقط جایشان را عوض می‌کنند.
از آغوش، می‌روند به حافظه؛
از لبخند، به بغض؛
از امروز، به گذشته.
دوریس، یک نام نیست؛
یک دریا بود که مرا در خود بلعید
و حالا فقط ساحلی از تنهایی برایم مانده.
یک فصل بود که هیچ‌وقت نیامد،
اما من هر روز برگ‌های زردش را جمع می‌کنم.
این نوشته‌ها،
نه برای اوست،
نه برای ماندن.
این‌ها،
صدای شناگری‌ست
که دیگر از نجات خود قطع امید کرده.
این دل‌نوشته‌ها،
مدارک جرم یک فراموشی‌اند؛
شکسته، خیس،
و هنوز... نفس‌دار.

________________________
*دوریس: نماد عشقیه که مثل دریا، دور، بی‌صدا و فراموش‌شده‌ست، اما هنوز در ژرفای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Kalŏn

سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,128
پسندها
42,452
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
1000047630.jpg
نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *RaHa._

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
«هنوز صدایت را می‌شنوم»
بعضی صداها خاموش نمی‌شوند.
نه با گذر زمان، نه با سکوت.
تو ماه‌هاست رفته‌ای،
اما هنوز،
هر بار کسی بلند صدایم می‌زند،
اسم تو،
مثل سایه‌ی یک خاطره از ذهنم رد می‌شود.
گاهی فکر می‌کنم فراموشی،
فقط نام دیگری‌ست
برای زندگی کردن با دردی که به آن عادت کرده‌ای... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
«پاک کردن تو آسان نبود»
عکس‌هایت را پاک کردم،
شماره‌ات را،
حتی نشانی ( انجمن‌های دیگر نام برده شد )‌ای که همیشه به آن پناه می‌بردیم.
اما همان‌جا که باید بلند بخندم،
یاد تو می‌افتم.
هنگام شنیدن آهنگی که دوستش داری،
هنگام بوییدن عطری که روی تن تو نیست.
تو هنوز، در همه‌چیز حضور داری
جز خودت... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
«به خودم قول داده بودم»
به خودم قول داده بودم
اگر یک‌بار دیگر اسم تو را در ذهنم شنیدم،
بلند شوم، بروم،
و فراموشی را تا ته کوچه‌های دلتنگی دنبال کنم.
اما…
تو دوباره آمدی.
نه با قدم‌هایت،
که با بوی شب‌هایی که با من گذراندی.
تو آمدی
و من،
حتی جرات نکردم پشت سرم را نگاه کنم... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
«نامت را نگه می‌دارم»
من دیگر تو را نمی‌خواهم،
اما نامت را چرا.
نه برای زنده کردن،
بلکه برای این‌که یادم بماند
روزی هم کسی بود که دل مرا شکسته بود
بی‌آن‌که بخواهد بندش را هم بردارد... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
«پناه»
هیچ‌کس نمی‌فهمد
چه‌قدر درد دارد
وقتی کسی
که روزی پناه بود،
حالا خودش
دلیل گریختن تو شده.
هربار که سرت را پایین می‌اندازی،
نه برای شرم است
نه برای گریه…
برای این است که نبینی
سایه‌اش هنوز روی دیوار دلت مانده... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
«من هنوز صدایم را نگه داشته‌ام»
تو رفتی،
اما من هنوز صدایم را برای لحظه‌ای نگه داشته‌ام
که برگردی و بگویی:
«هنوز هم دوستم داری؟»
ساده نیست باز کردن ل*ب‌هایی را
که حتی یک‌بار
به چیزی جز «تو» قسم نخوردند... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
«چمدان»
چمدانم را بستم.
نه برای سفر،
برای خالی کردن تمام «تو»هایی
که در هر گوشه‌اش خوابیده بودی.
لباس‌هایی که وقتی می‌پوشیدم
چشمانت برق می‌زد.
کتابی که برایم خریده بودی،
و هنوز،
نشانه‌اش همان‌جاست،
جایی که گفته بودی:
«اگه یه روز گمم کردی، اینو بخون.»
گمت کردم...
اما آن صفحه،
فقط سکوت بود... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
«به جای خداحافظی»
کاش آن شب
به‌جای آن لبخند بی‌رمق و جمله‌ی نصفه‌کاره‌ات،
مرا ب*غل می‌کردی
و درست همان‌جا
تمامم می‌کردی.
نه این‌که بروی،
و من هر روز
با خیال ناتمام آغوشت،
تمام شوم... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا