• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته دل‌خیمه | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع *RaHa._
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 27
  • بازدیدها 156
  • برچسب‌ها
    رها سلطانی
  • کاربران تگ شده هیچ

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
«تو فقط یک آدم نبودی»
تو را نخواستم که فقط باشی.
خواستمت که تمام نبودن‌هایم آرام بگیرند،
که بتوانم سرم را جایی بگذارم و نفس بکشم،
نه با هق‌هق،
با آسودگی.
اما هیچ‌وقت نفهمیدی
که تو فقط یک آدم نبودی،
پناه بودی.
و پناه اگر برود،
دیوارها فقط دیوار می‌شوند،
نه امن، نه گرم،
فقط بلند،
فقط بی‌راه... .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
«گوشه‌ای برای دلتنگی»
بعضی شب‌ها،
دلتنگی آن‌قدر بزرگ می‌شود
که جا نمی‌شود در هیچ جمله‌ای...
نه می‌شود نوشتش،
نه گریه‌اش گرفت.
فقط می‌نشینی یک گوشه،
به ساعت خیره می‌شوی
و با خودت فکر می‌کنی
چرا کسی که این‌همه دوستش داری،
حتی نمی‌داند
الان
زنده‌ای یا مرده… .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
«مرور بی‌صدا»
هیچ‌وقت نفهمیدی
چقدر از خودم گذشتم تا شبیه «نداشتن تو» باشم.
چقدر تلاش کردم
با نبودنت کنار بیایم،
بی‌آن‌که کسی بفهمد من هنوز
شب‌ها، قبل از خواب
تمام مکالمه‌های خیالی‌مان را مرور می‌کنم... .
من بزرگ شدم
اما نه از آن جنس بزرگ شدن‌هایی که آدم را پخته می‌کند،
از همان‌هایی که آدم را خاموش می‌کند؛
بی‌آن‌که کبریت آخرش را هم به کسی نشان دهد... .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
«ریشه در سکوت»
گاهی فکر می‌کنم کاش حرفی می‌زدی،
حتی اگر زخم بود...
کاش تمام نمی‌شدی در سکوت.
سکوتت، بیشتر از هر فریادی
پُرم کرد از سؤال‌هایی که هیچ‌وقت جواب نگرفتند.
حالا هر وقت کسی بی‌دلیل می‌رود،
نمی‌پرسم چرا؟
فقط لبخند می‌زنم
و می‌فهمم
بعضی رفتن‌ها،
در سکوتی عمیق
ریشه دارند... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
«برای تو ساخته شده بودم»
تو را هیچ‌وقت نداشتم،
اما انگار همه‌ی من برای تو ساخته شده بود…
دستم، برای نوازش تو
سکوت‌هایم، برای شنیدن صدایت
و بغض‌هایم، برای لحظه‌ای که اسمت را
از کس دیگری بشنوم...
عجیب نیست؟
تو برای من اتفاق نیفتادی
اما زخمت،
عمیق‌تر از تمام کسانی بود که سال‌ها کنارم بودند... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
«رخنه»
بعضی دوست داشتن‌ها،
در کلمه نمی‌گنجند.
بزرگ‌تر از «دوستت دارم»
ساکت‌تر از «نمی‌خوامت»
و تلخ‌تر از «تمام شدیم.»
تو، یکی از آن دوست داشتن‌هایی بودی
که من بلد نبودم از آن بیرون بیایم،
چون تو در من رخنه کرده بودی،
نه در زندگی‌ام.
و آدم از چیزی که در جانش ریشه کرده،
راه پس ندارد... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
«دشمن‌ترین شکل رفتن»
چقدر دلم خواست یک‌بار
از زبان خودت بشنوم که رفتنت
تقصیر من نبود.
که کم نگذاشتم...
که این‌همه سوختن، بی‌دلیل نبود!
اما سکوت تو
دشمن‌ترین شکل رفتن بود.
نه گفتی بمان،
نه گفتی برو...
فقط رها کردی،
درحالی‌که من،
تمام راه را ایستاده بودم
که برگردی.... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
«سایه‌سار ناتمام»
و من،
با دلی که از هزار راه دور آمده
تا هنوز صدای گام‌هایت را بشنود،
از این خیمه بیرون نخواهم رفت.
نه به امید بازگشتت،
نه به خیال وصالی دوباره،
که فقط،
برای دل خودم...
برای دلی که دیگر، جایی جز این سایه‌سار ناتمام ندارد.
ایستاده‌ام،
بی‌چشم‌داشت،
بی‌ هیچ صدایی
و بی‌ کس!

[پایان]
تقدیم به آن‌که
نه در پناه خیمه‌ام آمد و
نه از دل بیرون رفت.
به تو که باران نبودی،
اما من
هر شب با خیال آمدنت
چتر باز نکردم... .
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] Unruly

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 3)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا