• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان داستان من | پاییز پنهان کاربر انجمن یک رمان

پاییز پنهان

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
17/10/25
ارسالی‌ها
31
پسندها
54
امتیازها
90
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
- من نمی‌دانم دخترم نمی‌خواهم میان تو و برادرت شکراب بشود تو کاری با بانو میا نداشته باش آتاش در صورت لزوم خودش این کارها را انجام خواهد داد.
- مادر داداشم چون جفتش است ممکن است ملایمت به خرج دهد و بخواهد آرام پیش برود دشمن‌های زیادی داریم‌ نباید دست بجنبانیم من فقط استارت می‌زنم داداشم خودش ادامه‌اش می‌‌دهد.
- آنا باز هم‌ گند بزنی این دفعه من ازت دفاع نخواهم کرد چون از قبل بهت هشدار داده‌ام.
- مادر اتفاقی نمی‌افتد مطمئن باش هر چیزی شد من خودم‌ گردن می‌گیرم نگران نباش.
من دیگر می‌روم معجون را آماده کنم و پیش‌ بانو میا ببرم.

آنا بر خلاف چیزی که گفته بود بیشتر از چند قطره را با معجون قاطی کرده بود تقریبا نصف لیوان معجون را با خون قاطی کرده بود طوری که رنگ‌ معجون از قهوه‌ای تیره به چیزی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 8)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا