- تاریخ ثبتنام
- 17/10/25
- ارسالیها
- 41
- پسندها
- 64
- امتیازها
- 103
- نویسنده موضوع
- #41
حتی آن میایی هم نبودم که میخواست از آن شوهر تقلبی و دنیای غریب و تقلبی فرار کند من در حال حاضر حتی دلم برای آن مرد هم تنگ شده بود و خانه و زندگی با او را به هر چیز دیگری ترجیح می دادم حداقل اینقدر ترسناک و دلهرهآور نبود من در آن مدت که آنجا بودم زندگیای عجیب و نقشی عجیب داشتم که از آن سر در نمی آوردم اما همه چیز آرام بود و هیچ چیز وحشتناک و دلهرهآوری وجود نداشت من آنجا با وجود اینکه نمیخواهم هیچوقت اعتراف کنم اما آن گوشه گوشههای قلبم آرام بودم و آرامش داشتم میخواستم خودم را در افکارم غرق کنم و آن صحنهها در ذهنم کمرنگ شوند و آنها را نبینم تا جایی که به آرامش برسم و تمام شود.
آن صحنه هم رفت و جایش را به یک سیاهی مطلق و بی انتها داد در این صحنه نه هیچکسی وجود داشت و نه هیچ...
آن صحنه هم رفت و جایش را به یک سیاهی مطلق و بی انتها داد در این صحنه نه هیچکسی وجود داشت و نه هیچ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.