شاعر‌پارسی اشعار فایز دشتستانی

  • نویسنده موضوع Hilary
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 111
  • بازدیدها 4,229
  • کاربران تگ شده هیچ

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #41
شب آمد تا شب وصلم دهد یاد

دهد خاک وجودم جمله بر باد

یقین می‌سوخت فایز ز آتش دل

نمی‌کردش گر آب دیده امداد
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #42
نه یادم می‌کنی نه می‌روی یاد

به نیکی باد یادت ای پریزاد

عجب نبود کنی فایز فراموش

فراموشی‌ست رسم آدمیزاد
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #43
به دل گفتم مکن اینقدر فریاد

که اندر خرمن صبر آتش افتاد

بسوزد هستی فایز، سراپا

گهی کان چشم شهلا آیدم یاد
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #44
سهی سرو، این قد و بالا ندارد

گل احمر چنین سیما ندارد

نه در جنت، نه باغ خلد، فایز

خدا حوری چنین زیبا ندارد
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #45
بتی کز ناز پا بر دل گذارد

ستم باشد که پا بر گل گذارد

تمنایی که دارد یار فایز

به چشم ما قدم مشکل گذارد
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #46
مرا هم ساق و هم زانو کند درد

کمر با ساعد و بازو کند درد

به هر عضو تو فایز پیری آمد

جوانی رفت و جای او کند درد
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #47
ره عشق است باید زان حذر کرد

به اول گام باید ترک سر کرد

نه راه هرکس است این راه، فایز

خوشا آن شیردل کاو این سفر کرد
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #48
دو چشمت چون به چشمانم نگه کرد

لب لعل و رخت روزم سیه کرد

مکن عشوه دگر بر فایز زار

که ابروی کجت جانم تبه کرد
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #49
سحر دل، خود به خود فریاد می‌کرد

از این فریاد، خاطر شاد می‌کرد

سراپا شمع سان می‌سوخت فایز

مگر عهد جوانی یاد می‌کرد
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #50
سحر، دل ناله‌های زار می‌کرد

چنان که دیده را خونبار می‌کرد

شکایت‌های ایام جوانی

به فایز یک به یک اظهار می‌کرد
 
امضا : Hilary

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا