نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

.: اندر احوالات زندگی دانشجویی من :.

  • نویسنده موضوع Haniie
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 1,281
  • کاربران تگ شده هیچ

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #1
| به نام او |

سلام
این تاپیک صرفا جهت ثبت خاطرات و احساسات لحظه ای من ایجاد شده

پ.ن: متناسب با اتفاقات و احساسات هر پست ویرایش میشه​
 
امضا : Haniie

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #2
سه شنبه
نهمین روز از مهر ماه نود و هفت
ساعت شش و بیست و نه دقیقه:

من یک عدد دانشجوی ترم اولیم و در حال گذروندن دوره کارشناسی مهندسی کامپیوتر
ساعت هفت و نیم اولین کلاسمه و الان در حال طی کردن یه مسیر شدیدا طولانی با یه اتوبوس‌ سبز رنگ قراضه ام •-•

IMG_20181002_064049_616.jpg

اولین کلاسم مبانی کامپیوتر و برنامه سازی بود
استاد به قدری خسته بود که خستگیش به منم منتقل میشد و چشمام گرم شده بود برای خوابیدن
از این عکس های یهویی ِ پر خاطره

[ عکس ساعت هشت و بیست دقیقه و چهل و دو ثانیه گرفته شده ]

IMG_20181003_210241_267.jpg

بعد از یه کلاس خسته کننده مبانی و حرفای انگیزه بخش استاد شکوری با نهایت خستگی توی محوطه با زهرا و پردیس میچرخیدم

[ عکس ساعت نه و چهل و پنج...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Haniie

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #3
پانزدهمین روز از مهر ماه نود و هفت

ساعت نه و سی و نه دقیقه شب
[ خسته ترینم ]
باز هم کلاس ساعت هشت صبح و بیدار شدن ساعت پنج صبح
من همیشه صبح های شیراز رو خیلی دوست دارم، خیابونای خلوت و بچه های قد و نیم قدی که با چشمای خسته، بی حوصله یا حتی شاد میرن مدرسه

IMG_20181007_070014.jpg
کلاس انقلاب ساعت هشت صبح و کلاس چهاردهی که بخاطر ثبت نام شرایط برگزاری نداشت و استاد مارو از این طرف به اون طرف می کشوند.

وقتی کلاس خالی نداریم و کلاسمون توی سالن برگزار میشه •-•​

IMG_20181007_081125.jpg

وقتی میبینن استاد برای برگزاری کلاس مصمم ِ و بهمون کلاس میدن

IMG_20181007_081801.jpg
حوصله سر بر تر از درس انقلاب مگه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Haniie

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #4
شانزدهمین روز از مهر ماه نود و هفت

ساعت نه و چهل شیش دقیقه
بین کلاس ریاضی و فارسی

به نظرتون بدتر از کلاس ساعت هشت صبح چیه؟
بله، دقیقا!
کلاس ساعت هفت و نیم صبح

ساعت پنج صبح با تلاش خیلی خیلی زیاد و موفقیت امیز از خواب شیرینم بیدار شدم و طبق برنامه ریزی دقیق خودم باید ساعت شیش از خونه میرفتم بیرون که با زمان رسیدن به سر کوچه و تاکسی گرفتن و رسیدن به ایستگاه اتوبوس و اومدن اتوبوس زودتر از ساعت هفت و نیم برسم که کلاس رو هم پیدا کنم
ولی چون حسابی خسته بودم و پلک هام تلاش زیادی برای وصال میکردن ساعت پنج و نیم از تخت بیرون اومدم و برنامه دقیقم پودر شد! : ))

با تلاش خیلی زیاد ساعت شیش و هفت دقیقه با یه لبخند خیلی بزرگ از خونه رفتم بیرون و تصمیم گرفتم روزم رو قشنگ شروع کنم که طولانی...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Haniie

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #5
| به نام او |
ساعت سه و چهار دقیقه
توی اتوبوس نشستم و تقریبا سرمو کامل بالا گرفتم که از پنجره کوچولوی اتوبوس بتونم خیلی شفاف اسمون ابری امروز رو ببینم اخه شیشه های اتوبوسه به شدت کثیفه و مشکل بزرگ تر ما عینکیا اینکه روزای بارونی تقریبا ما هم مشابه نا بینا ها میشیم با این تفاوت که ما میبینم و انقدر بد که انگار کلا نمیبینیم ( •-• خودمم درست متوجه نشدم چی نوشتم )
محسن ابراهیم زاده توی گوشم دونه دونه میخونه و باد خنک به صورتم میخوره و لذت از این بیشتر هم مگه داریم برای این ثانیه های الان ِ من؟

IMG_20181013_205935_382.jpg

***

IMG_20181013_150842_727.jpg
ساعت سه و بیست و سه دقیقه
خانم کنار من به جون کدوم بیچاره ایداره غر میزنه نمیدونم ولی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Haniie

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #6
.: به نام او :.​

ساعت هفت و سی و هشت دقیقه

IMG_20181104_073543_050.jpg
کلاس چهارده اقتصاد و مدیریت و درس انقلاب •-•
نمیدونم من چرا هر موقع تصمیم میگیرم دیر تر برم دانشگاه خیلی خیلی زودتر از حد معمول میرسم مثلا امروز بیشتر خوابیدم و صبحونه رو خونه خوردم و با نهایت ارامش و قدم های مورچه ای رسیدم سر کوچه و یهو زود تاکسی گیرم اومد (•-•) و رسیدم به ایستگاه اتوبوس و خیلی یهویی تر زود اتوبوسی اومد که همیشه نیم ساعت تا چهل دقیقه منتظرش میموندم -_-
و عجیب تر از همه اتوبوس دانشگاه بود اون که دیگه همیشه کلی طول میکشید که پر شه زود پر شد °-°
همه اتفاقا دست به دست هم دادن که منی که تصمیم داشتم با نیم ساعت تاخیر برسم ساعت هفت و ده دقیقه یعنی پنجاه دقیقه قبل از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Haniie

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #7
مگه میشه تورو دوست نداشت؟
مگه میشه اینجا اروم نبود؟
یکی از روزایی که به شدت از دانشگاه رفتنم خوشحال بودم سه شنبه بود ^-^

IMG_20181122_142348_610.jpg
 
امضا : Haniie

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #8
.: به نام او :.
این روز ها عجیب با خودم درگیرم و بی انگیزه ترینم برای درس خوندن [ ولی عجیب هم اینکه این بی انگیزه و بیخیال بودن داره بهم حسابی خوش میگذره ]

عجیب تر اینکه هفته ی اینده سه تا امتحان دارم، دوشنبه فیزیک، سه شنبه زبان، چهارشنبه ریاضی پایه و سه شنبه هم باید دو تا برنامه تحویل بدم و فارغ از همه جا و بی استرس چای میخورم، بیرون میرم، میخندم و یه عالمه کتاب و دفتر دور خودم جمع کردم که پنج دقیقه نگاهی بهشون میندازم و پنج ساعت به خودم استراحت میدم که جبران خستگی اون پنج دقیقه رو کرده باشم.

امیدوارم این بیخیالی اخر ترم کار دستم نده .. :whew:

[COLOR=rgb(65, 168...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Haniie

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #9
.: به نام او :.

بیستمین روز از اذر نود و هفتش
سه و چهل دقیقه صبح​

حال و احوال دانشجویی که سه تا میانترم توی سه روز پشت سر هم داره و همه شم جز نفرت انگیزای زندگیشه اینه •-•

57455
تو این لحظه سلول به سلول بدنم خواب رو فریاد میکشن •-•
و لعنت به کلاس هفت و نیم صبحی که باید الزاما رفت -_-
از همین جا اعلام میکنم که ازت متنفرم زبان.
و ریاضیی که قراره بخاطرت امروز ظهر نخوابم و تو همین وضعیتم به سر ببرم از تو هم به شدت متنفرم.
و فیزیکی که دیروز نذاشتی بخوابم از تو هم خیلی زیاد متنفرم =)))
[ وای که چقدر من غر میزنم •-• الان با یه زامبی ترسناک هیچ تفاوتی نداره قیافم ]
 
امضا : Haniie

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #10
| به نام او |

در حال حاضر یک دانشجوی به شدت خسته و در ارزوی خواب هستم که ذهنش پر از include و void و main و ... هست و دریغ از اینکه کاربرد یکی رو درست بدونم.
به نظرتون با استادی که برنامه a+b یاد میده و برنامه تبدیل ریال به دلار پوند و یورو میخواد باید چه کرد؟ -_-

با اطمینان میتونم بگم که من الان یه زامبی ترسناک بی خوابم که میتونم به همه گیر بدم

70644
 
امضا : Haniie
عقب
بالا