نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شاعر‌پارسی اشعار عبید زاکانی

  • نویسنده موضوع خوشحال
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 41
  • بازدیدها 1,324
  • کاربران تگ شده هیچ

خوشحال

رو به پیشرفت
سطح
0
 
ارسالی‌ها
164
پسندها
405
امتیازها
3,363
  • نویسنده موضوع
  • #21
21.غزل

گر آن مه را وفا بودی چه بودی

ورش ترس از خدا بودی چه بودی


دمی خواهم که با او خوش برآیم

اگر او را رضا بودی چه بودی


دلم را از لبش بوسیست حاجت

گر این حاجت روا بودی چه بودی


بتی کز وی بخود پروا ندارم

گرش پروای ما بودی چه بودی


اگر روزی به لطف آن پادشا را

نظر با این گدا بودی چه بودی


خرد گر گرد من گشتی چه گشتی

وگر صبرم بجا بودی چه بودی


بوصلش گر عبید بی‌نوا را

سعادت رهنما بودی چه بودی
 
امضا : خوشحال
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.jk

خوشحال

رو به پیشرفت
سطح
0
 
ارسالی‌ها
164
پسندها
405
امتیازها
3,363
  • نویسنده موضوع
  • #22
22.رسیدن قاصد و بشارت و عنایت معشوق

در این اندیشه شب را روز کردم

فراوان نالهٔ دلسوز کردم

چو از حد افق هنگام شبگیر

علم بفراشت خورشید جهانگیر

ز مشرق بر شفق زر می‌فشاندند

به صنعت لعل در زر می‌نشاندند

چراغ طالع شب تیره می‌شد

سپاه روز بر شب چیره می‌شد

در آن ساعت سخن نوعی دگر شد

دعای صبحگاهم کارگر شد

ز ناگه پیک دولت می‌دوانید

به من پیغام دلبر می‌رسانید

که دل خوش دار اینک یارت آمد

دگر آبی بروی کارت آمد

اگر چه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : خوشحال
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.jk

خوشحال

رو به پیشرفت
سطح
0
 
ارسالی‌ها
164
پسندها
405
امتیازها
3,363
  • نویسنده موضوع
  • #23
23.آمدن معشوق به خانه عاشق

چو زرین بال عنقای سرافراز

ز مشرق سوی مغرب کرد پرواز


نهان گردید شمع گیتی افروز

سپاه شام شد بر روز پیروز


عروس مهر رفت اندر عماری

مقرر گشت بر شب پرده‌داری


هیون کوه را در سایه بستند

ز گوهر بر فلک پیرایه بستند


فرو شد شاه خاور در سیاهی

برآمد ماه بر اورنگ شاهی


در آن گلشن که ماوا جای من بود

بدان صورت که رسم و رای من بود


به آئین جایگاهی ساز کردم

بروی دوستان در باز کردم


مقامی همچو جنت جانفزائی

چو گلزار ارم بستان سرائی


ز خاکش عنبر تر رشک برده

ز آبش حوض کوثر غوطه خورده


نشستم گوش بر در دیده بر راه

بیمن دولت بیدار ناگاه


خور خرم خرام و حور مهوش

گل نازک مزاج و سرو سرکش


چو گنج از دیدهٔ مردم نهانی

بدان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : خوشحال
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.jk

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #24
خرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد
وز همه ملک جهان مهر تو حاصل دارد
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #25
تا مهر توام در دل شوریده نشست
وافتاد مرا چشم بدان نرگس م**س.ت
این غم ز دلم نمی‌نهد پای برون
وین اشگ ز دامنم نمیدارد دست
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #26
ای خط و خال خوشت مایهٔ سودای ما
ای نفسی وصل تو اصل تمنای ما
چونکه قدم مینهد شوق تو در ملک جان
صبر برون میجهد از دل شیدای ما
چتر همایون عشق سایه چو بر ما فکند
راه خرابات پرس گر طلبی جای م
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #27
تا خیال قد و بالای تو در دل بگذشت
خاطر آزاد شد از سرو خرامان ما را
ما که در عشق تو آشفته و شوریده شدیم
می‌کند حلقه زلف تو پریشان ما را
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #28
گفتم عقلم گفت که حیران منست
گفتم جانم گفت که قربان منست
گفتم که دلم گفت که آن دیوانه
در سلسله زلف پریشان منست
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #29
تا یار برفت صبر از من برمید
وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید
گوئی نتوانم که ببینم بازش
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #30
عشق تو مرا چو خاک ره خواهد کرد
خال تو مرا حال تبه خواهد کرد
زلف تو مرا به باد بر خواهد داد
چشم تو مرا خانه سیه خواهد کرد
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا