متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

بدترین بلایی که سر یه نفر آوردی چی بوده؟

  • نویسنده موضوع mahdieh83
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 134
  • بازدیدها 4,052
  • کاربران تگ شده هیچ

mahdieh83

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
479
پسندها
4,868
امتیازها
23,673
  • نویسنده موضوع
  • #51
ما چه جوری شدیم هشتاد میلیون نفر؟
 
امضا : mahdieh83

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,371
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #52
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] S_G

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,371
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #53
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] S_G

hedeyh2002

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
36
پسندها
526
امتیازها
3,013
سن
22
  • #54
امضا : hedeyh2002

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,371
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #55
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] S_G

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,371
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #56
دارم فکر میکنم یادم بیاد...
 
امضا : Maede Shams

hedeyh2002

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
36
پسندها
526
امتیازها
3,013
سن
22
  • #57
تازه واردم دیه ببخش شوما
 
امضا : hedeyh2002

mahdieh83

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
479
پسندها
4,868
امتیازها
23,673
  • نویسنده موضوع
  • #58
آخ آخ این یکی از سوتیای وحشتناکیه که دادم
یه بار رفته بودیم پاساژ، منم کمرم درد گرفته بود تکیه دادم به یه مانکن. چشمتون روز بد نبینه، حس کردم مانکنه یکم نرمه ها ولی گفتم ولش کن توهم زدی. داشتم مغازه رو دید می زدم که مانکنه به اذن الهی زبون در آورد و گفت:
خانوم میشه به من تکیه ندین؟
آخ با خجالت ازش فاصله گرفتم و گفتم:
ببخشین
ولی هیچ وقت یادم نمیره که بقیه چقدر هر هر به من خندیدن.
 
امضا : mahdieh83

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,371
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #59
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] S_G

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,371
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #60
آخ آخ این یکی از سوتیای وحشتناکیه که دادم
یه بار رفته بودیم پاساژ، منم کمرم درد گرفته بود تکیه دادم به یه مانکن. چشمتون روز بد نبینه، حس کردم مانکنه یکم نرمه ها ولی گفتم ولش کن توهم زدی. داشتم مغازه رو دید می زدم که مانکنه به اذن الهی زبون در آورد و گفت:
خانوم میشه به من تکیه ندین؟
آخ با خجالت ازش فاصله گرفتم و گفتم:
ببخشین
ولی هیچ وقت یادم نمیره که بقیه چقدر هر هر به من خندیدن.
وای داغونه این کههه
البته من بدترش و دادم ک اینجا قابل گفتن نیس
 
امضا : Maede Shams
عقب
بالا