متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

بدترین بلایی که سر یه نفر آوردی چی بوده؟

  • نویسنده موضوع mahdieh83
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 134
  • بازدیدها 4,068
  • کاربران تگ شده هیچ

mahdieh83

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
479
پسندها
4,868
امتیازها
23,673
  • نویسنده موضوع
  • #41
یه بار تو اردو خواستیم کخ بریزیم منتظر شدیم تا یکی از بچه ها که خیلی مظلوم بود بخوابه. بعد رفتیم سر وقتش و لباسشو با نخ و سوزن دوختیم به پتوی زیرش. خلاصه چشمتون روز بد نبینه، صبح پا شده بود فکر می کرد جنی شده! یا بختکی چیزی افتاده روش هر چی می خواست بلند شه تالاپی میوفتاد رو زمین خلاصه انقدر بهش خندیدیم که چی!
 
امضا : mahdieh83

hedeyh2002

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
36
پسندها
526
امتیازها
3,013
سن
22
  • #42
سوزوندمش اساسی
 
امضا : hedeyh2002

mahdieh83

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
479
پسندها
4,868
امتیازها
23,673
  • نویسنده موضوع
  • #43
امضا : mahdieh83

hedeyh2002

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
36
پسندها
526
امتیازها
3,013
سن
22
  • #44
تا یه مدت وقتی سینی چایی دستم بود نزدیگم نمی شد طرف
 
امضا : hedeyh2002

mahdieh83

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
479
پسندها
4,868
امتیازها
23,673
  • نویسنده موضوع
  • #45
آخ آخ منم بودم نمیومدم طرفت
 
امضا : mahdieh83

.Asal.r

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,590
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #46
تو اردوی مشهد تو حسینه همه خوابیده بودن چن نفر بیدار بودیم داشتیم حکم میزدیم همینجوری بازی میکردیم که یه سوسک اومده بود تو حسینه،داشت پرواز میکرد بعد،نشست یجا یکی از بچه ها گرفتش بخندیم بعد منم حس کرمم گل کرد بهش گفتم رضا بیا سوسک بگیریم بندازیم دهن امیرحسین حاجی چشتون روز بد نبینه امیرم یجورایی وسواس داشت ماهم انداختیم در دهنشم همیشه موقع خواب بازه بعد دره دهنشو بستیم (سوسک زنده بودا خخخ)به ده ثانیه نکشید از خواب بیدار شد دهنشو واز کرد سوسکه پرید بیرون،اگر بدونین چجور دادی زد که کل حسینیه بیدار شدن و فکنم نیم ساعت داشت دنبالمون میدویید فقط و فوش میداد خخخ و ما چارتا،تا اخر اون سال از همه ی اردوها محروم شدیم،اگر بدونین بدبخت خداشاهده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .Asal.r

hedeyh2002

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
36
پسندها
526
امتیازها
3,013
سن
22
  • #47
ولی اصلا تقصیر من نبود بچه داداشم اویزون پا هام بود خو
 
امضا : hedeyh2002

mahdieh83

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
479
پسندها
4,868
امتیازها
23,673
  • نویسنده موضوع
  • #48
ای خدا چه کارایی!!!
 
امضا : mahdieh83

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,371
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #49
یه بار با یکی از دوستام رفته بودیم بیرون
اقا چشمتون روزِ بد نبینه!این یکی از فامیلاشون و دید.پسر هم بود طرف
ازش خیلی بدش میاد
میگم خیلی خیلیه ها!!
ولی خیلی هم باهاش رودربایستی داره
ما3 تا بودیم و اون یه نفر.پسره اومد طرفمون ک با دوستم سلام و احوال پرسی کنه
منم مثلا متوجه نشدم اون اومده به دوستم گفتم:
راستی مطی گفته بودی اون پسره رو ک دوسش داری...
حالا دوستم هی چشم و ابرو میومد ک نگو!
باز ادامه دادم:
اسمش چی بود؟؟؟اهان یادم اومد..اسمش .....بود.[اسم پسره رو گفتم]
پسره رسید کنارمون اینو ک شنید چشاش شد توپ فوتبال!
مطی با خجالت و اینا بحث و جمع کرد.
هیچی دیگه بعدِ اون قضیه من انقد خندیدم ک نزدیک بود راهی بیمارستان بشم بخاطرِ تنگی نفس
ولی بعدش چنان از دوستم نیشگون و کتک خوردم ک ب غلط کردن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams

hedeyh2002

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
36
پسندها
526
امتیازها
3,013
سن
22
  • #50
ابروش به فنا رفت
 
امضا : hedeyh2002
عقب
بالا